سناریو
#سناریو
وقتی عضو هشتمی و بازیگری و تو یه فیلمی باید لباس عروس بپوشی
نامجون: اوو پرنسس من چقدر خواستنی شدی من بهت افتخار میکنم
جین: ات وقتی برگردی خونه باید برات اسپند دود کنم یوقت چشت نزنن
هعیییی مردتیکههه چشاتوو درویش کنن به دخترم نگاه نکنن
شوگا: واووو ات این لباس واقعا برازند ته
هوپی واییی کیوتچه ی منن جیمین شششی بیا ببین ات چه شکلی شدههههه
جیمین: هااا هیونگ وایسا ببینم تهیونگ چی میگه یه لحظه سرشو به سمتت برمیگردونه که متوجهت میشه( بهتره بگم محوت میشه)
تهیونگ: وقتی داشت با جیمین حرف میزد که جفت چشمشو گرفتی
جونگکوک: همون لحظه رفت و برات یه دسته گل بزرگ خرید( اکلیلی شدممم🥹)
وقتی عضو هشتمی و بازیگری و تو یه فیلمی باید لباس عروس بپوشی
نامجون: اوو پرنسس من چقدر خواستنی شدی من بهت افتخار میکنم
جین: ات وقتی برگردی خونه باید برات اسپند دود کنم یوقت چشت نزنن
هعیییی مردتیکههه چشاتوو درویش کنن به دخترم نگاه نکنن
شوگا: واووو ات این لباس واقعا برازند ته
هوپی واییی کیوتچه ی منن جیمین شششی بیا ببین ات چه شکلی شدههههه
جیمین: هااا هیونگ وایسا ببینم تهیونگ چی میگه یه لحظه سرشو به سمتت برمیگردونه که متوجهت میشه( بهتره بگم محوت میشه)
تهیونگ: وقتی داشت با جیمین حرف میزد که جفت چشمشو گرفتی
جونگکوک: همون لحظه رفت و برات یه دسته گل بزرگ خرید( اکلیلی شدممم🥹)
۴.۳k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳