فیک شکست خورده...!part1
#شکست_خورده 🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
🤍#part1
🖤
🤍
🖤
ویو کوک
امروز تولد ا/ت بود و میخواستم براش یه کیک بگیرم و توی خونه خودمون با تهیونگ که دوستمه تولد بگیریم و رفته بودم که کادو تولدش رو براش بگیرم
تماس تلفتی ته و کوک
کوک:های...ته میتونی امروز بیای سر ا/ت رگ گرم کنی که من براش کیک بگیرم و حدودای ساعت ۱۲ بیام
ته:اره حتما میام
کوک:دستت درد نکنه بای..
ویو ا/ت
امزوز توادم بود ولی فک کنم کوک یادش رفته اخ چیزی بهم نگفت...ولش کن ...اصلا عصبان نداشتم چون دقققا همین امروز پریود شده بودم..اخ روز تولدم!تف توی این زندگی میخواستم برم ناهار بخورم که دیدم ته زنگ و زد
ته:سلام ا/ت چطوری
ا/ت:سلام خوبم مرسی اینجا چیکار میکنی
ته:دیگ خونه دوست خودمه دیگ نیاز به اجازه هست؟
ا/ت:خیر اصلا نیاز نیست
ته:آفرین
ساعت ۹ ویو ا/ت
میخواستم برم دستوشی که دیم ته گقت
ته:چیکار میکنی بیب
ا/ت:چی میگی
ته:خوب چرا تفره برم...[داشت میومد جلوش و نزدیکش میشد]
ا/ت:ته چت شده
که دیدم همینطور چسبوندم به دیوار
ته:دوست دارم
بعدشم لباشو رو لبام گذاشت و همینطور توی حموم میبردم منم هرچی تقلا میکردم نمیتونستم از توس دسستش در بیام...مو برد توی حموم و لباسامو جرر میداد و همینطور لبامو میمکید و وقتی دید من همکاری نمیکنم گاز میگرفت...همینطور تند تند تلمبه میزد و حموم رو خون پر کرده بود.....
لطفا پارت اولو حمایت کنید و با کامنت های زیباتون خوشحالم کنید🪄
🤍#part1
🖤
🤍
🖤
ویو کوک
امروز تولد ا/ت بود و میخواستم براش یه کیک بگیرم و توی خونه خودمون با تهیونگ که دوستمه تولد بگیریم و رفته بودم که کادو تولدش رو براش بگیرم
تماس تلفتی ته و کوک
کوک:های...ته میتونی امروز بیای سر ا/ت رگ گرم کنی که من براش کیک بگیرم و حدودای ساعت ۱۲ بیام
ته:اره حتما میام
کوک:دستت درد نکنه بای..
ویو ا/ت
امزوز توادم بود ولی فک کنم کوک یادش رفته اخ چیزی بهم نگفت...ولش کن ...اصلا عصبان نداشتم چون دقققا همین امروز پریود شده بودم..اخ روز تولدم!تف توی این زندگی میخواستم برم ناهار بخورم که دیدم ته زنگ و زد
ته:سلام ا/ت چطوری
ا/ت:سلام خوبم مرسی اینجا چیکار میکنی
ته:دیگ خونه دوست خودمه دیگ نیاز به اجازه هست؟
ا/ت:خیر اصلا نیاز نیست
ته:آفرین
ساعت ۹ ویو ا/ت
میخواستم برم دستوشی که دیم ته گقت
ته:چیکار میکنی بیب
ا/ت:چی میگی
ته:خوب چرا تفره برم...[داشت میومد جلوش و نزدیکش میشد]
ا/ت:ته چت شده
که دیدم همینطور چسبوندم به دیوار
ته:دوست دارم
بعدشم لباشو رو لبام گذاشت و همینطور توی حموم میبردم منم هرچی تقلا میکردم نمیتونستم از توس دسستش در بیام...مو برد توی حموم و لباسامو جرر میداد و همینطور لبامو میمکید و وقتی دید من همکاری نمیکنم گاز میگرفت...همینطور تند تند تلمبه میزد و حموم رو خون پر کرده بود.....
لطفا پارت اولو حمایت کنید و با کامنت های زیباتون خوشحالم کنید🪄
۲.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.