زن مافیا PT1
شین وو شوهر جنی بود و رئیس مافیا بود . خشن ، سرد ، بد اخلاق ، غیرتی ، مغرور ، بی رحم، حسود ، برای جنی مهربون بود
شین وو+
جنی _
_ ( داره آماده میشه تا بره به محل کار شین وو)
+ ( در حال شکنجه یک نفر بود )
_ ( یک لباس مشکی چسبون بدون یقه و کوتاه پوشید و به سمت محل کار شین وو رفت)
+ ( با اخم نگاهش میکرد)
_ سلام عزیزم
+( دست به بغل زد)
_ چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟
+ این چیه پوشیدی ( با اخم گفت )
_ این ( به لباسش نگاه کرد و فهمید مناسب نیست )
+ ( کتش رو بیرون اورد و انداخت دورش و بغلش کرد و گزاشتش توی بغلش روی پاهاش)
_ ( لپام سرخ شد) اممم ببخشید
+ چرا عذر خواهی میکنی اشکال نداره فقط دیگه این لباس رو برای اینجا نپوش فقط برای من توی خونه بپوش باشه؟
_ باشه ( لبخند زد)
+ آفرین دختر خوب ( دستشو دور کمرش حلقه کرد رو دستش رو گزاشت روی دلش)
_ ( نگاهش کرد)
+ ( سرش رو گزاشت روی کمرش ) دوستت دارم
_ منم دوستت دارم عزیزم
+ مال خودمی فقط خودم
_ ( لپاش قرمز تر شد و لبخند زد)
+ ( لپش رو بوسید)
_ ( لبخند زد و گفت) کِی کارت تموم میشه؟
+ تا دو دقیقه دیگه عشقم
_ ( لبخند زد و گفت) باشه پس منتظر میمونم
+ ( بغلش کرد)
....
( توی راه خونه توی ماشین بودن و شین وو دستش روی رون جنی بود)
+ خب رفتیم خونه چیکار کنیم
_ امممم فیلم ببینیم و آشپزی کنیم
+ ایده خوبیه ( لبخند زد)
_ ( سرشو تکون داد )
+ ( دستش رو بالا تر برد و روی رونش حرکت میداد)
.....
شین وو+
جنی _
_ ( داره آماده میشه تا بره به محل کار شین وو)
+ ( در حال شکنجه یک نفر بود )
_ ( یک لباس مشکی چسبون بدون یقه و کوتاه پوشید و به سمت محل کار شین وو رفت)
+ ( با اخم نگاهش میکرد)
_ سلام عزیزم
+( دست به بغل زد)
_ چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟
+ این چیه پوشیدی ( با اخم گفت )
_ این ( به لباسش نگاه کرد و فهمید مناسب نیست )
+ ( کتش رو بیرون اورد و انداخت دورش و بغلش کرد و گزاشتش توی بغلش روی پاهاش)
_ ( لپام سرخ شد) اممم ببخشید
+ چرا عذر خواهی میکنی اشکال نداره فقط دیگه این لباس رو برای اینجا نپوش فقط برای من توی خونه بپوش باشه؟
_ باشه ( لبخند زد)
+ آفرین دختر خوب ( دستشو دور کمرش حلقه کرد رو دستش رو گزاشت روی دلش)
_ ( نگاهش کرد)
+ ( سرش رو گزاشت روی کمرش ) دوستت دارم
_ منم دوستت دارم عزیزم
+ مال خودمی فقط خودم
_ ( لپاش قرمز تر شد و لبخند زد)
+ ( لپش رو بوسید)
_ ( لبخند زد و گفت) کِی کارت تموم میشه؟
+ تا دو دقیقه دیگه عشقم
_ ( لبخند زد و گفت) باشه پس منتظر میمونم
+ ( بغلش کرد)
....
( توی راه خونه توی ماشین بودن و شین وو دستش روی رون جنی بود)
+ خب رفتیم خونه چیکار کنیم
_ امممم فیلم ببینیم و آشپزی کنیم
+ ایده خوبیه ( لبخند زد)
_ ( سرشو تکون داد )
+ ( دستش رو بالا تر برد و روی رونش حرکت میداد)
.....
۱.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.