عشق و نفرت پارت ۲
پارت ۲
جیمین ویو:
به سمت جایی که قرار گذاشته بودیم رفتیم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رئیسشون هم به نشونه احترام بلند شد
=خوش اومدید جناب پارک
ممنونم
باهم دست دادن
=بفرمایید بشینید
حتما
بعد از چند ساعت که معامله تموم شد و تفنگ ها رو تحویل گرفتیم تصمیم گرفتم برم خونه تو راه خونه بودم که منشی پدرم بهم زنگ زد
×سلام قربان
چی شده که بهم زنگ زدی آجوشی
×خب قربان پدرتون میخوان شما رو ببین
الان سرم شلوغه بهش بگو نمیتونم بیام
×قربان تاکید کردن که حتما بیاین به نطر میاد کارشون ضروریه
هوفففف خیلی خب باشه
قطع کردم و به راننده گفتم که میرم سمت عمارت پدرم
بعد از یه ساعت رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل آجوشی به پدرم گفت که من اومدم پدرمم گفت که برم داخل رفتم داخل اتاق کارش و به نشونه اخترام تعظیم کردم
با من کاری داشتین پدر
÷اره بیا بشین
چشم
÷خب جیمین تو میدونی که خیلی بزرگ شدی نه
بله لطفا برین سر اصل مطلب چی میخواین بهم بگین
÷من یه تصمیمی گرفتم تو الان ۲۸ سالته و دیگه واقعا بزرگ شدی
پدررر چی میخواین بگین....میشه انقدر کشش ندین
÷خیلی خب باشه من میخوام تو با دختر شرکت هارجین ازدواج کنی
چییی
÷این تصمیه که من گرفتم تو باید ازدواج کنی پسرم
شما میدونین که اون یه هرزس پدر
÷یااااا مراقب حرف زدنت باش اون قراره زن تو بشه
هیچوقت این اتفاق نمیوفته
از روی صندلی بلند شد
÷بشین سر جات
بشینم که چی بشه هر چی که قرار بود بشنوم شنیدم پس دیگه میرم (تعظیم کرد)
÷یاااا پارک جیمین یاااااا
پایان جیمین ویو.
ا.ت ویو:
کلاسام تموم شدن و با یونا از دانشگاه زدیم بیرون
∆ا.ت
_جانم
∆هوا خیلی گرمه میای بریم کافه
_ام....خب با جیسون قرار دارم نمیتونم بیام ببخشید
∆اوففف هر وقت بهت میگم بیا بریم جایی با جیسون قرار داری یکمم برا من وقت بزار
_باشه ح....
∆برو برو دیگه جیسون یه وقت معطل نشه من رفتم
_هییی یونا قهر نکن دیگه
∆باشه برو
_آشتی؟
∆اره دیگه
_خیلی دوست دارم (پرید بغلش)
∆منم همینطور حالا برو تا دیرت نشده
_باشه عاشقتم
و رفت
رسیدم توی پارک جیسون و دیدم رفتم از پشت بغلش کردم
&اومدی
_نه پس هنوز تو راهم
&ا.ت بیا بشین کارت دارم
_باشه...چیزی شده
&حالا تو بشین میگم بهت
نشستن روی صندلی
_چی شده جیسون
&خب...مامانم اجازه نمیده که من با تو باشم
_چییی
&میگه باید با دختر خالم ازدواج کنم و با تو بهم بزنم
_تو چی داری میگی جیسون
&هر کاری کردم راضی نشد باید جدا شیم ا.ت
_منظورت چیه جیسون من ...من خیلی دوست دارم
&منم همینطور ولی باید از هم جدا شیم مراقب خودت باش و رفت
بعد از اینکه جیسون رفت تنها روی نیمکت نشسته بودم هوا تاریک شده بود برا همین بلند شدم که برم خونه
توی راه بودم که یه دفعه....
شرایط پارت بعد:
like:¹⁵
comment:²⁵
جیمین ویو:
به سمت جایی که قرار گذاشته بودیم رفتیم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رئیسشون هم به نشونه احترام بلند شد
=خوش اومدید جناب پارک
ممنونم
باهم دست دادن
=بفرمایید بشینید
حتما
بعد از چند ساعت که معامله تموم شد و تفنگ ها رو تحویل گرفتیم تصمیم گرفتم برم خونه تو راه خونه بودم که منشی پدرم بهم زنگ زد
×سلام قربان
چی شده که بهم زنگ زدی آجوشی
×خب قربان پدرتون میخوان شما رو ببین
الان سرم شلوغه بهش بگو نمیتونم بیام
×قربان تاکید کردن که حتما بیاین به نطر میاد کارشون ضروریه
هوفففف خیلی خب باشه
قطع کردم و به راننده گفتم که میرم سمت عمارت پدرم
بعد از یه ساعت رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل آجوشی به پدرم گفت که من اومدم پدرمم گفت که برم داخل رفتم داخل اتاق کارش و به نشونه اخترام تعظیم کردم
با من کاری داشتین پدر
÷اره بیا بشین
چشم
÷خب جیمین تو میدونی که خیلی بزرگ شدی نه
بله لطفا برین سر اصل مطلب چی میخواین بهم بگین
÷من یه تصمیمی گرفتم تو الان ۲۸ سالته و دیگه واقعا بزرگ شدی
پدررر چی میخواین بگین....میشه انقدر کشش ندین
÷خیلی خب باشه من میخوام تو با دختر شرکت هارجین ازدواج کنی
چییی
÷این تصمیه که من گرفتم تو باید ازدواج کنی پسرم
شما میدونین که اون یه هرزس پدر
÷یااااا مراقب حرف زدنت باش اون قراره زن تو بشه
هیچوقت این اتفاق نمیوفته
از روی صندلی بلند شد
÷بشین سر جات
بشینم که چی بشه هر چی که قرار بود بشنوم شنیدم پس دیگه میرم (تعظیم کرد)
÷یاااا پارک جیمین یاااااا
پایان جیمین ویو.
ا.ت ویو:
کلاسام تموم شدن و با یونا از دانشگاه زدیم بیرون
∆ا.ت
_جانم
∆هوا خیلی گرمه میای بریم کافه
_ام....خب با جیسون قرار دارم نمیتونم بیام ببخشید
∆اوففف هر وقت بهت میگم بیا بریم جایی با جیسون قرار داری یکمم برا من وقت بزار
_باشه ح....
∆برو برو دیگه جیسون یه وقت معطل نشه من رفتم
_هییی یونا قهر نکن دیگه
∆باشه برو
_آشتی؟
∆اره دیگه
_خیلی دوست دارم (پرید بغلش)
∆منم همینطور حالا برو تا دیرت نشده
_باشه عاشقتم
و رفت
رسیدم توی پارک جیسون و دیدم رفتم از پشت بغلش کردم
&اومدی
_نه پس هنوز تو راهم
&ا.ت بیا بشین کارت دارم
_باشه...چیزی شده
&حالا تو بشین میگم بهت
نشستن روی صندلی
_چی شده جیسون
&خب...مامانم اجازه نمیده که من با تو باشم
_چییی
&میگه باید با دختر خالم ازدواج کنم و با تو بهم بزنم
_تو چی داری میگی جیسون
&هر کاری کردم راضی نشد باید جدا شیم ا.ت
_منظورت چیه جیسون من ...من خیلی دوست دارم
&منم همینطور ولی باید از هم جدا شیم مراقب خودت باش و رفت
بعد از اینکه جیسون رفت تنها روی نیمکت نشسته بودم هوا تاریک شده بود برا همین بلند شدم که برم خونه
توی راه بودم که یه دفعه....
شرایط پارت بعد:
like:¹⁵
comment:²⁵
۴.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.