ددی من شو....پارت۱۲
ویوادمین:
سوار ماشین شدن که کم کم جونگکوک داشت گرمش میشد و به ات چیزی نمیگفت....کم مونده بود به خونه که جونگکوک شیشه رو داد پایین و ی نفس عمیقی داد بیرون
+:خوبی؟عرق کردی
_:گرممه
+:چرا؟هوا که سرده...شاید لباست کلفته
_:نه کلفت نیست....فقط اوکی نیستم
+:خب چیشده بگو دیگه
_:گفتنش ساکتت میکنه؟
+:....خب.....اره
_:نمیدونم تو ویسکی چیزی بود یا نه یا واسه چیه اما تح*ریک شدم*خب کم کم رفع زحمت می کنم چون داره اصمات میشه*
+:......خ......ب...............میخوای کمکت کنم؟
_:چطور؟
+:من که گفتم میخوام مال تو باشم...پس هرکاری که میتونه منو مال تو کنه رو انجام میدم
_:مطمئنی میتونی این یکی رو تحمل کنی؟
+:اره
_:با در نظر گرفتن دردش هنوزم جوابت اره هس؟
+:اوهوم
_:باشه جئون ات....دیگه وقتشه مال من شی
ویوکوک:
*باورم نمیشه دارم اصمات مینویسم🗿❤️🩹*رسیدیم خونه و پیاده شدم رفتم سمت ات...در ماشینو باز کردم و بغلش کردم...پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و دستاشو انداخت دور گردنم....رفتیم داخل خونه که شروع به بوسیدنش کردم....شوکه شده بود....بعد چند ثانیه همکاری کرد...کم کم داشتم میرفتم سمت اتاقم....درو باز کردم و رفتیم داخل....بدون اینکه اتو ول کنم لباسامونو در اوردم...با دیدن بعضی از قسمت های کبود بدنش تعجب کردم
_:کی اینکارو با بدنت کرده؟*عصبی
+:هیچکس....از...پله افتادم
_:میدونم داری دروغ میگی....ولی نباید وقتو هدر بدیم...پس بعد از کار باید همه چیو برام تعریف کنی
سعی کردم کبودی هاشو از ذهنم پاک کنم....میتونستم احساس کنم که ات امادگیشو نداره ولی باز قبول کرده....ایندفعه رو ازش نمیگزرم...شروع کردم به وحشیانه مکیدن لباش*خدایا منو خیار کن🗿❤️🩹*.....رفتم سمت گردنش و شروع کردم به کیس مارک گزاشتن....میخواست ناله کنه ولی جلو خودشو میگرفت که این کارش میرفت رو مخم
_:چرا جلو ناله هاتو میگیری؟*بم*
+:...ن...میدونم
_:دیگه نبینم همچین کاری کنی
+:باشه....میشه اروم پیش بری؟
_:اروم؟باشه
ویوجونگکوک:
از وقتی گفته بود اروم وحشیانه تر پیش میرفتم که بعد ۷.۸ تا مارک گردنشو ول کردم....دیگه نمیتونستم تحمل کنم....رفتم سراغ شلوارش*خدایاااا منوووو محووو کننننننن*.....شلوار هردومونو در اوردم...الان کاملا لخت بودیم.
بقیش پارت بعده..
ویوادمین:
سوار ماشین شدن که کم کم جونگکوک داشت گرمش میشد و به ات چیزی نمیگفت....کم مونده بود به خونه که جونگکوک شیشه رو داد پایین و ی نفس عمیقی داد بیرون
+:خوبی؟عرق کردی
_:گرممه
+:چرا؟هوا که سرده...شاید لباست کلفته
_:نه کلفت نیست....فقط اوکی نیستم
+:خب چیشده بگو دیگه
_:گفتنش ساکتت میکنه؟
+:....خب.....اره
_:نمیدونم تو ویسکی چیزی بود یا نه یا واسه چیه اما تح*ریک شدم*خب کم کم رفع زحمت می کنم چون داره اصمات میشه*
+:......خ......ب...............میخوای کمکت کنم؟
_:چطور؟
+:من که گفتم میخوام مال تو باشم...پس هرکاری که میتونه منو مال تو کنه رو انجام میدم
_:مطمئنی میتونی این یکی رو تحمل کنی؟
+:اره
_:با در نظر گرفتن دردش هنوزم جوابت اره هس؟
+:اوهوم
_:باشه جئون ات....دیگه وقتشه مال من شی
ویوکوک:
*باورم نمیشه دارم اصمات مینویسم🗿❤️🩹*رسیدیم خونه و پیاده شدم رفتم سمت ات...در ماشینو باز کردم و بغلش کردم...پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و دستاشو انداخت دور گردنم....رفتیم داخل خونه که شروع به بوسیدنش کردم....شوکه شده بود....بعد چند ثانیه همکاری کرد...کم کم داشتم میرفتم سمت اتاقم....درو باز کردم و رفتیم داخل....بدون اینکه اتو ول کنم لباسامونو در اوردم...با دیدن بعضی از قسمت های کبود بدنش تعجب کردم
_:کی اینکارو با بدنت کرده؟*عصبی
+:هیچکس....از...پله افتادم
_:میدونم داری دروغ میگی....ولی نباید وقتو هدر بدیم...پس بعد از کار باید همه چیو برام تعریف کنی
سعی کردم کبودی هاشو از ذهنم پاک کنم....میتونستم احساس کنم که ات امادگیشو نداره ولی باز قبول کرده....ایندفعه رو ازش نمیگزرم...شروع کردم به وحشیانه مکیدن لباش*خدایا منو خیار کن🗿❤️🩹*.....رفتم سمت گردنش و شروع کردم به کیس مارک گزاشتن....میخواست ناله کنه ولی جلو خودشو میگرفت که این کارش میرفت رو مخم
_:چرا جلو ناله هاتو میگیری؟*بم*
+:...ن...میدونم
_:دیگه نبینم همچین کاری کنی
+:باشه....میشه اروم پیش بری؟
_:اروم؟باشه
ویوجونگکوک:
از وقتی گفته بود اروم وحشیانه تر پیش میرفتم که بعد ۷.۸ تا مارک گردنشو ول کردم....دیگه نمیتونستم تحمل کنم....رفتم سراغ شلوارش*خدایاااا منوووو محووو کننننننن*.....شلوار هردومونو در اوردم...الان کاملا لخت بودیم.
بقیش پارت بعده..
۳.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.