ددی من شو...پارت۱۳
_:چند دیقه اول درد داره ولی بعدش لذت بخشه...بهتره تحمل کنی*بم
ویوات:
از دیدن سایز کوک استرس تو کل بدنم پخش شد...میخواست شروع کنه که از ترس خودمو انداختم پایین تخت و خواستم پاشم بدوئم که کوک گرفتتم
_:کجا با این عجله....هنوز شروع نکرده میخوای در بری؟*بم..عصبی*
+:........
*اتو گرفت انداخت زیرش*
_:میخواستم اروم پیش برم ولی خودت میخوای درد بکشی لیدیم*بم...عصبی*
+:....ک.....و...ک
_:*بغلش کرد*....فقط همکاری کن همین*بم..عصبی*
+:....با...شه
ویوکوک:
نمیتونستم درنظر نگیرم که میترسه..حدقل این بارو باید اروم پیش برم.....*واقعا نمیتونم با جزئیات بنویسم:/*...کم کم شروع کردم....بعد چند دیقه با*کرگی اتو گرفتم و ۱ ساعت بعد کارو تموم کردم...اتو براید بغل کردم بردم حموم...اومدیم بیرون لباسشو تنش کردمو موهاشو سشوار کشیدم..
_:دل درد داری؟
+:یکم*خجالت
_:رفتیم پایین بهت قرص میدم بخوری خوب میشی
+:....*اب شد از خجالت*
_:چرا خجالت میکشی؟*لبخند
+:نمیدونم......احساس میکنم پریود شدم
_:واقعا؟
+:اره...اون خون رو ندیدی؟
_:اون خون ربطی به پریودی نداره...بخاطر باکرگیت بود
+:گر....فتیش؟
_:اره....مشکلی که باهاش نداری...چون گفتی هر کاری که منو مال تو میکنه رو انجام بده...منم کردم
+:نه....مهم نیس.....دل درد دارم
_:بزار بریم پایین بهت قرص میدم...راستی بدنت واسه چی کبود بود؟
+:گفتم که از...
_:وقتی دروغ میگی میشه از چشمات فهمید..پس راستشو بگو
+:من دروغ نمیگم*سرشو انداخت پایین
_:ات...*بغلش کرد*.....میخوام راستشو بهم بگی....چیشده؟
+:قول میدی عصبی نشی؟
_:اره
+:پدرم....بخاطر درسام....کتکم میزد*بغضش گرفت*
_:چی؟...یعنی چی؟....تو که همیشه ۲۰ بودی....چرا اینکارو میکرد؟
+:نمیدونم....بعضی وقتا برای ۵ دهم هم کتکم میزد*بغض*
_:ات.....اینو بدون پیش من جات امنه..و اجازه نمیدم کسی دستی روت بلند کنه
+:ممنون که هستی
شاید باور نکنین ولی خجالت میکشیدم اصمات بنویسم🗿
راستی....تصمیم گرفتم این فیکو دو فصل کنم...اون یکی فیک کوکم که قرار بود فصل دوش رو بنویسم دیگه ادامه نمیدم...
_:چند دیقه اول درد داره ولی بعدش لذت بخشه...بهتره تحمل کنی*بم
ویوات:
از دیدن سایز کوک استرس تو کل بدنم پخش شد...میخواست شروع کنه که از ترس خودمو انداختم پایین تخت و خواستم پاشم بدوئم که کوک گرفتتم
_:کجا با این عجله....هنوز شروع نکرده میخوای در بری؟*بم..عصبی*
+:........
*اتو گرفت انداخت زیرش*
_:میخواستم اروم پیش برم ولی خودت میخوای درد بکشی لیدیم*بم...عصبی*
+:....ک.....و...ک
_:*بغلش کرد*....فقط همکاری کن همین*بم..عصبی*
+:....با...شه
ویوکوک:
نمیتونستم درنظر نگیرم که میترسه..حدقل این بارو باید اروم پیش برم.....*واقعا نمیتونم با جزئیات بنویسم:/*...کم کم شروع کردم....بعد چند دیقه با*کرگی اتو گرفتم و ۱ ساعت بعد کارو تموم کردم...اتو براید بغل کردم بردم حموم...اومدیم بیرون لباسشو تنش کردمو موهاشو سشوار کشیدم..
_:دل درد داری؟
+:یکم*خجالت
_:رفتیم پایین بهت قرص میدم بخوری خوب میشی
+:....*اب شد از خجالت*
_:چرا خجالت میکشی؟*لبخند
+:نمیدونم......احساس میکنم پریود شدم
_:واقعا؟
+:اره...اون خون رو ندیدی؟
_:اون خون ربطی به پریودی نداره...بخاطر باکرگیت بود
+:گر....فتیش؟
_:اره....مشکلی که باهاش نداری...چون گفتی هر کاری که منو مال تو میکنه رو انجام بده...منم کردم
+:نه....مهم نیس.....دل درد دارم
_:بزار بریم پایین بهت قرص میدم...راستی بدنت واسه چی کبود بود؟
+:گفتم که از...
_:وقتی دروغ میگی میشه از چشمات فهمید..پس راستشو بگو
+:من دروغ نمیگم*سرشو انداخت پایین
_:ات...*بغلش کرد*.....میخوام راستشو بهم بگی....چیشده؟
+:قول میدی عصبی نشی؟
_:اره
+:پدرم....بخاطر درسام....کتکم میزد*بغضش گرفت*
_:چی؟...یعنی چی؟....تو که همیشه ۲۰ بودی....چرا اینکارو میکرد؟
+:نمیدونم....بعضی وقتا برای ۵ دهم هم کتکم میزد*بغض*
_:ات.....اینو بدون پیش من جات امنه..و اجازه نمیدم کسی دستی روت بلند کنه
+:ممنون که هستی
شاید باور نکنین ولی خجالت میکشیدم اصمات بنویسم🗿
راستی....تصمیم گرفتم این فیکو دو فصل کنم...اون یکی فیک کوکم که قرار بود فصل دوش رو بنویسم دیگه ادامه نمیدم...
۷.۱k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.