فیک مروارید سیاه
فیک مروارید سیاه
پارت ۱۰
ویو تهیونگ
بعد از اینکه ا.ت گفت عاشقمه انگار رو ابر بودم خیلی شوکه و خوشحال شدم ا.تو مرخص کردن منم بردمش گردش اولش میخواست بره هتل وای با اصرار من رفتیم دور دور
ا.ت: ته میشه بریم دیگه خستم
تهیونگ: عه ا.ت اومدیم اولین دیت چرا اینطوری میکنی
ا.ت: خب من میخوام تو بغلت بخوابم میدونی چقدر منتظر این لحظم؟؟( لپاشو باد کرده)
تهیونگ: فقط میخوای بخوابی بغلم؟؟؟؟( نگاه شیطون)
ا.ت: یاااا منحرف اصلا من رفتم( خجالت) دویید سمت هتل)
نکته: هتل خیلی نزدیک برج ایفل بود و و اونا هم نزدیک اونجا بودن
تهیونگ: وایسا منم بیام عه( بلند خنده)
ا.ت: خب بیا دیگه ( اروم)
ا.ت و تهیونگ میرسن هتل چون ا.ت اتاق داشت دیگه تهیونگ اتاق نگرفت رفتن ا.ت مستقیم خودشو انداخت رو تخت تهیونگ از فرصت استفاده کردو روش خیمه زد
ا.ت: چیکار میکنی؟( تعجب)
تهیونگ: نمیتونم عشقمو ببوسم؟
لبشو نزدیک لب ا.ت میکنه و خیس میبوسش دستشو روی رون ا.ت میزاره کم کم میاد بالا که ا.ت جلوشو میگیره
ا.ت: تهیونگ چکار میکنی؟ زود نیس برای این کارت؟
تهیونگ: منحرف من که نمیخواستم بفاکت بدم وقتی بهت دس میزنم خجالت میکشی میخوام اون خجالتت بره
ا.ت: خ..خب تازه روز اوله معلومه خجالت میکشم
تهیونگ: باشه مگه نمیخواستی تو بغلم بخوابی برو لباستو عوض کن منم ی دوش بگیرم بخوابیم هوم؟
ا.ت: باشه
تهیونگ رفت دوش بگیره ا.ت لباسشو عوض کرد بعد از چند مین تهیونگ با ی حوله رو کمرش دراومد که ا.ت چشاشو گرفت
ا.ت: لباسات کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟( داد)
تهیونگ: خب..یادم رفت من چمدونمو نیاوردم موندن تو ماشین..
ا.ت: خب اینجا ی شلوارک هست خدمه هثل گفتن لباس میزارن اینجا صبرکن
تهیونگ: باشه
ا.ت شلورکو بهش داد و تهیونگ پوشیدش ا.ت تو فقط اون بدن تهیونگ بود که از خجالت خودشو زیر پتو قایم کرد تهیونگ که از رفتار کیوت مرواریدش خندش گرف میگه
تهیونگ: خانم کوچولو به منم جا میدی میخوام بغلت کنم؟؟؟
ا.ت:ها...اره باشه
ا.ت که وسط تخت دراز کشیده بود خودشو یکمی برد اونورتر که تهیونگ دراز کشیدو ا.ت تو بغلش کشید
ا.ت تو ذهنش: چرا با بلا تنه لخت بغلم کرد؟؟؟ وای الان میمیرم اینطوررررر هوف اروم باش ولی انگار تب داره
تهیونگ: من همیشه کنارتم تو هر شرایط و مطمئن باش از اینکهدوسم داری پشیمون نمیشی قول میدم
ا.ت: خب میدونم که پشیموننمیشم تو بهترین ادم زندگیمو من حتی نمیدونستم عشق چیه که یهویی اومدی تو زندگیمو همچیمو متعلق به خودت کردی.. و از اینکه هستی ممنونم عاشقتم کیم تهیونگ
تهیونگ: منم عاشقتم کیم ا.ت
ا.ت: کیم؟؟؟
تهیونگ: دیگه زنمی فامیل منو میگیری نه؟
ادامه کامنتا
پارت ۱۰
ویو تهیونگ
بعد از اینکه ا.ت گفت عاشقمه انگار رو ابر بودم خیلی شوکه و خوشحال شدم ا.تو مرخص کردن منم بردمش گردش اولش میخواست بره هتل وای با اصرار من رفتیم دور دور
ا.ت: ته میشه بریم دیگه خستم
تهیونگ: عه ا.ت اومدیم اولین دیت چرا اینطوری میکنی
ا.ت: خب من میخوام تو بغلت بخوابم میدونی چقدر منتظر این لحظم؟؟( لپاشو باد کرده)
تهیونگ: فقط میخوای بخوابی بغلم؟؟؟؟( نگاه شیطون)
ا.ت: یاااا منحرف اصلا من رفتم( خجالت) دویید سمت هتل)
نکته: هتل خیلی نزدیک برج ایفل بود و و اونا هم نزدیک اونجا بودن
تهیونگ: وایسا منم بیام عه( بلند خنده)
ا.ت: خب بیا دیگه ( اروم)
ا.ت و تهیونگ میرسن هتل چون ا.ت اتاق داشت دیگه تهیونگ اتاق نگرفت رفتن ا.ت مستقیم خودشو انداخت رو تخت تهیونگ از فرصت استفاده کردو روش خیمه زد
ا.ت: چیکار میکنی؟( تعجب)
تهیونگ: نمیتونم عشقمو ببوسم؟
لبشو نزدیک لب ا.ت میکنه و خیس میبوسش دستشو روی رون ا.ت میزاره کم کم میاد بالا که ا.ت جلوشو میگیره
ا.ت: تهیونگ چکار میکنی؟ زود نیس برای این کارت؟
تهیونگ: منحرف من که نمیخواستم بفاکت بدم وقتی بهت دس میزنم خجالت میکشی میخوام اون خجالتت بره
ا.ت: خ..خب تازه روز اوله معلومه خجالت میکشم
تهیونگ: باشه مگه نمیخواستی تو بغلم بخوابی برو لباستو عوض کن منم ی دوش بگیرم بخوابیم هوم؟
ا.ت: باشه
تهیونگ رفت دوش بگیره ا.ت لباسشو عوض کرد بعد از چند مین تهیونگ با ی حوله رو کمرش دراومد که ا.ت چشاشو گرفت
ا.ت: لباسات کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟( داد)
تهیونگ: خب..یادم رفت من چمدونمو نیاوردم موندن تو ماشین..
ا.ت: خب اینجا ی شلوارک هست خدمه هثل گفتن لباس میزارن اینجا صبرکن
تهیونگ: باشه
ا.ت شلورکو بهش داد و تهیونگ پوشیدش ا.ت تو فقط اون بدن تهیونگ بود که از خجالت خودشو زیر پتو قایم کرد تهیونگ که از رفتار کیوت مرواریدش خندش گرف میگه
تهیونگ: خانم کوچولو به منم جا میدی میخوام بغلت کنم؟؟؟
ا.ت:ها...اره باشه
ا.ت که وسط تخت دراز کشیده بود خودشو یکمی برد اونورتر که تهیونگ دراز کشیدو ا.ت تو بغلش کشید
ا.ت تو ذهنش: چرا با بلا تنه لخت بغلم کرد؟؟؟ وای الان میمیرم اینطوررررر هوف اروم باش ولی انگار تب داره
تهیونگ: من همیشه کنارتم تو هر شرایط و مطمئن باش از اینکهدوسم داری پشیمون نمیشی قول میدم
ا.ت: خب میدونم که پشیموننمیشم تو بهترین ادم زندگیمو من حتی نمیدونستم عشق چیه که یهویی اومدی تو زندگیمو همچیمو متعلق به خودت کردی.. و از اینکه هستی ممنونم عاشقتم کیم تهیونگ
تهیونگ: منم عاشقتم کیم ا.ت
ا.ت: کیم؟؟؟
تهیونگ: دیگه زنمی فامیل منو میگیری نه؟
ادامه کامنتا
۳.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.