پارت ۸
گایر زمانی که کوک گفت مواظب ا/ت بود و رهاش نکرده منظورش از دوز هواشو داشته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت رو از این به بعد ات مینویسم
کوک وات تاب بازی کردن کوک هولش میداد صدا خنده هاشون همه جا پخش شده بود
ریس الو ریسس اره اومدن پارک خودشونن خودتون رو برسونید
ماشین مشکی ایستاد و یه پسری پیاده شده و. با قدم های محکم و صدا دار داشت بهشون نزدیک میکشد که به خاطذ اینکه کلاه زده بود ناشناس بود گفت: به به خانم کیم اینجا چکار میکنید؟!
ات: شما
پسره کلاه شو برداشت و گفت دیگه نمیشناسی دوست پسرتونو؟! حالت تمسخر
ات: جی هووو داد تعحب
جی هو: کر شدم دختره یییی...... اوسکل
ات: مگه نگفتی رفتی دیگه هااااا داد و عصبانی
جی هو: گفتم که همیشه هواسم بهت هس و مال منی
کوک: فک نمیککنم پیشتر از این اجازه اینو بدم که بتونی با دوست دخترم صحبت کنی حالا گمشو مچ ات گرفت داشت میرفت
جی هو اومد جلوشون با عصبانیت گفت دوست دخترت هه؟!
کوک: نمیتونم یه چیری ده بار بگم برو گوش پزشک
جی هو: خفشو نمیدونی من کیم
کوک: هر گوهی مبخوای باش
ولی من این اجازه رو نمیدم که بخوای باهاش اینجوری صحبت کنی
جی هو: ات این چی میگع ها این چیی میگهههههه
ات: درس میگه من مگه نگفتم نمیتونم بهت اعتماد کنم گفتم دوست ندارم گفتی میری منم گفتم باشه پ چه مرگته دوباره اومدی کوک دوست پسرمه عاشقم عاشقمه واسمم اصن مهم نیس تو چه فکری میکنی چکار میکنی عصبانی و بغض
کوک: دیدم ات ناراحته سوار ماشیننش کردم و بردمش نمیدونستم اون پسره کیه ولی میدونستم ات یه دلیل قانع کنندای برا این موضوع داره و بهش اعتماد داشتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت رو از این به بعد ات مینویسم
کوک وات تاب بازی کردن کوک هولش میداد صدا خنده هاشون همه جا پخش شده بود
ریس الو ریسس اره اومدن پارک خودشونن خودتون رو برسونید
ماشین مشکی ایستاد و یه پسری پیاده شده و. با قدم های محکم و صدا دار داشت بهشون نزدیک میکشد که به خاطذ اینکه کلاه زده بود ناشناس بود گفت: به به خانم کیم اینجا چکار میکنید؟!
ات: شما
پسره کلاه شو برداشت و گفت دیگه نمیشناسی دوست پسرتونو؟! حالت تمسخر
ات: جی هووو داد تعحب
جی هو: کر شدم دختره یییی...... اوسکل
ات: مگه نگفتی رفتی دیگه هااااا داد و عصبانی
جی هو: گفتم که همیشه هواسم بهت هس و مال منی
کوک: فک نمیککنم پیشتر از این اجازه اینو بدم که بتونی با دوست دخترم صحبت کنی حالا گمشو مچ ات گرفت داشت میرفت
جی هو اومد جلوشون با عصبانیت گفت دوست دخترت هه؟!
کوک: نمیتونم یه چیری ده بار بگم برو گوش پزشک
جی هو: خفشو نمیدونی من کیم
کوک: هر گوهی مبخوای باش
ولی من این اجازه رو نمیدم که بخوای باهاش اینجوری صحبت کنی
جی هو: ات این چی میگع ها این چیی میگهههههه
ات: درس میگه من مگه نگفتم نمیتونم بهت اعتماد کنم گفتم دوست ندارم گفتی میری منم گفتم باشه پ چه مرگته دوباره اومدی کوک دوست پسرمه عاشقم عاشقمه واسمم اصن مهم نیس تو چه فکری میکنی چکار میکنی عصبانی و بغض
کوک: دیدم ات ناراحته سوار ماشیننش کردم و بردمش نمیدونستم اون پسره کیه ولی میدونستم ات یه دلیل قانع کنندای برا این موضوع داره و بهش اعتماد داشتم
۲.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.