part:7
part:7
______________
که داد مادر تهیونگ در اومد....
با حرص سمتمون اومد و گوش هردوتامون رو گرفت....
_آخهخ اومونییی درد داره
ته:مامان گوشممم کنده شد
دوتاشون روبا گوش سمت صندلی که کنار بالکن بود برد و انداخت روشون...
مادر تهیونگ:دستاتون رو بدید بهم
_من دست بهش نمیدم
تهیونگ:منم عاشق دست دادن به تونیستم
مادر تهیونگ:سریع دست همو بگیرید تا چوب نیوردم
دستشون رو به دست هم داد..
لبخند روضایت زد
مادر تهیونگ:تا وقتی من نگفتم حق ندارید دست همو ول کنید...وگرنه با چوب دست هردوتاتون رو میشکنم...
رفت و تنهاشون گذاشت..
نگاه هردوشون قفل بود به دست هاشون...
تهیونگ:بابت رفتار یکم پیشم متاسفم
_مهم نیست من حقمه:)
تهیونگ:نه من متاسفم
_منم گفتم لیاقتم بیشتراز اون رفتار نیست
تهیونگ:چرا اینجوری فکر میکنی؟
_خودت با رفتارت بهم نشون دادی
تهیونگ:متاسفم
_من متاسفم...
همیشه از مثلث عشقی بیزار بودم
دلم میخواست کسی که دوسش دارم عاشق من باشه..
اما کسی که دلم رو بهش باختم...حتی خوش نداشت منو ببینه....
تهیونگ:من مجبور شدم باهات ازدواج کنم
_منم همینطور...
تهیونگ:کاش اینجوری آشنا نمیشدیم شاید میتونستیم یه زندگی خوب داشتیم...
_دیدی چقدر کاش ها زیاد شدن؟
تهیونگ یه روزی میرسه که من محتاج آغوشت نیستم...عشقی که بهت داشتم رو کشتم....روزی میاد که بشم یه خاطره برات....یه خاطره تلخ....
تهیونگ:کاش ها از اول زیاد بودن....
سعی داشتم قطره های سمج اشکم رو جلوشون رو بگیرم اما موفق نبودم پیش اون مرد سنگ وا داده بودم بی شرمانه گریه میکردم....قلبم میسوخت...درد داشتم...میخواستم بخوابم....اما یه خواب ابدی
_بیا یه قول بهم بده
تو زندگی بعدیمون تو عاشقم شو
و این من باشم که این بلا هارو سرت میارم باشه؟
تهیونگ:امیدوارم تو زندگی بعدیمون همو ملاقات نکنیم....
قلبم برای بار هزارم شکست...
اگه زبون آدم مثل شیشه بود خیلی مراقب میشدن که زبون تیزشون دهنشون رو زخم نکنه اما وقتی یه حرف باعث میشه قلب یه آدم بشکنه....چرا مراقب نیستن
چرا نمیخوان بفهمن کلمات وزن دارن و وزنشون برای هرکس قابل تحمل نیست
_امیدوارم نبینمت کیم تهیونگ...
راستی کی از هم جدا میشیم.؟
دیگه جایز نیست من اینجا بمونم
تهیونگ:روز ازدواج قرار داد طلاق رو امضا میکنی و میره..
_میشه ازت یه چیزی بخوام؟
تهیونگ:معقولانه باشه اوکی
_یادت نره یه روزی عاشق من میشی اما من عشقم رو بهت از دست دادم...یه روز دلت هوام رو میکنه اما منی وجود ندارم:)
^___^
پارت جدید توت فرنگی هام🍓🥹
______________
که داد مادر تهیونگ در اومد....
با حرص سمتمون اومد و گوش هردوتامون رو گرفت....
_آخهخ اومونییی درد داره
ته:مامان گوشممم کنده شد
دوتاشون روبا گوش سمت صندلی که کنار بالکن بود برد و انداخت روشون...
مادر تهیونگ:دستاتون رو بدید بهم
_من دست بهش نمیدم
تهیونگ:منم عاشق دست دادن به تونیستم
مادر تهیونگ:سریع دست همو بگیرید تا چوب نیوردم
دستشون رو به دست هم داد..
لبخند روضایت زد
مادر تهیونگ:تا وقتی من نگفتم حق ندارید دست همو ول کنید...وگرنه با چوب دست هردوتاتون رو میشکنم...
رفت و تنهاشون گذاشت..
نگاه هردوشون قفل بود به دست هاشون...
تهیونگ:بابت رفتار یکم پیشم متاسفم
_مهم نیست من حقمه:)
تهیونگ:نه من متاسفم
_منم گفتم لیاقتم بیشتراز اون رفتار نیست
تهیونگ:چرا اینجوری فکر میکنی؟
_خودت با رفتارت بهم نشون دادی
تهیونگ:متاسفم
_من متاسفم...
همیشه از مثلث عشقی بیزار بودم
دلم میخواست کسی که دوسش دارم عاشق من باشه..
اما کسی که دلم رو بهش باختم...حتی خوش نداشت منو ببینه....
تهیونگ:من مجبور شدم باهات ازدواج کنم
_منم همینطور...
تهیونگ:کاش اینجوری آشنا نمیشدیم شاید میتونستیم یه زندگی خوب داشتیم...
_دیدی چقدر کاش ها زیاد شدن؟
تهیونگ یه روزی میرسه که من محتاج آغوشت نیستم...عشقی که بهت داشتم رو کشتم....روزی میاد که بشم یه خاطره برات....یه خاطره تلخ....
تهیونگ:کاش ها از اول زیاد بودن....
سعی داشتم قطره های سمج اشکم رو جلوشون رو بگیرم اما موفق نبودم پیش اون مرد سنگ وا داده بودم بی شرمانه گریه میکردم....قلبم میسوخت...درد داشتم...میخواستم بخوابم....اما یه خواب ابدی
_بیا یه قول بهم بده
تو زندگی بعدیمون تو عاشقم شو
و این من باشم که این بلا هارو سرت میارم باشه؟
تهیونگ:امیدوارم تو زندگی بعدیمون همو ملاقات نکنیم....
قلبم برای بار هزارم شکست...
اگه زبون آدم مثل شیشه بود خیلی مراقب میشدن که زبون تیزشون دهنشون رو زخم نکنه اما وقتی یه حرف باعث میشه قلب یه آدم بشکنه....چرا مراقب نیستن
چرا نمیخوان بفهمن کلمات وزن دارن و وزنشون برای هرکس قابل تحمل نیست
_امیدوارم نبینمت کیم تهیونگ...
راستی کی از هم جدا میشیم.؟
دیگه جایز نیست من اینجا بمونم
تهیونگ:روز ازدواج قرار داد طلاق رو امضا میکنی و میره..
_میشه ازت یه چیزی بخوام؟
تهیونگ:معقولانه باشه اوکی
_یادت نره یه روزی عاشق من میشی اما من عشقم رو بهت از دست دادم...یه روز دلت هوام رو میکنه اما منی وجود ندارم:)
^___^
پارت جدید توت فرنگی هام🍓🥹
۱۵.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.