★Two daddies★
★Two daddies★
پارت:2*پارت پایانی*
ویو ا/ت:
امروز خیلی اوضاع خراب بود داشتم از توی راه
رو رد میشدم که جیمین امد و منو محکم زد
توی دیوار دو طرفمو با دستاش گرفته بود
+:عااا بیبی کجا..اون چیزایی که گفتم برام خریدی
±:اوهوم+: خیلی خوب بیا توی کلاس آخریه
پشت سرش رفتم که شوگا و چندتا قلدر دیگ
پشتش بودن _:عااا بیب زود باش کفشم کثیفه
دیروز بهم گفتن که براشون واکس کفش بگیرم
و کفش هاشوم تمیز کنم نشستم جلوش
و اون روی صندلی بود پاهاش گذاشت روی
رون پاهام منم نشستم تمیزش کردم بعد از
تمیز کرد _:عااا گمشین بیرون که همه رفتن
به جز جیمین ±:کفشتم تمیز کردم دیگ چه
میخوای _:خودتو ±:ولم کنین خیلی دارین اذیتم
میکنین مگه من چی کارتون کردم _: اووو اوو
صدات برای من بالا نبر ±:صدام بالا نبردم که
که جیمین امد از پشت منو گرفت و شوگا بلند
شد 🍒 گرفت و فشار داد ±:ولم کننننن لباسم رو در آورد و 🍒 کرد توی دهنش و فشار
میداد گوشیش در آورد و عکس گرفت ازم
میخواست بره سمت 🍑یه لگد زدم به 🍌
فرار کردم واقعا دیگ صبرم به سر رسید رفتم
دفتر مدیر و همه چی رو بهش گفتم &:که این
طور باشه دخترم تنبیه بدی میکنم بهشون
±:تنبیه؟تو باید اخراجشون کنی &:میدونم ولی
نمیشه ±:باشه بازم ممنون رفتم بیرون از دفتر
که جیمین شوگا دمه در بودن از ترس سریعی
رفتم کلاس معلم امد و درس داد اونا نیامدن
که چند مین بعد در با شتاب باز شد و آمدن
نشستن پشت من نگاه های عصبی هردوشون
و نفس های عصبیشون حس میکردم که روی
🍑یه چیزی حس کردم دیدم دست شوگاس
یکم تکون خوردم که دست نزنه ولی دوباره دست
زد که روی پوستیم چیز خیلی خیسی حس کردم
دیدم بطری آبه که جیمین داره میزنه ±:اوهوم
آقا معلم...میشه برم دستشویی ؟:برو خوب بچها.... داشتم از در خارج میشدم که صدای
شوگا و جیمین شنیدم گفتن اجازه میدی سریعی
دوییدم سمت دستشویی و درش قفل کردم
که در انگار لگد زدن _:ا/ت در باز کن نرو روی
مخم وگرنه در میکشنم میام تو اون موقع
حالیت میکنماا ±:نه نمیکنم ولم کنین(گریه)
+:ولت کردیم که اینطوری به ددی هات بی احترامی میکنی باز کن ±:(گریه)اگه باز کنم ولم
میکنین _:اره باز کن در تا باز کردم شوگا بهم
حمله ور شد و جیمین در دستشویی بست
*اسمات*
چشمام باز کردم دیدم روی پاها های جیمین
و شوگا داره راننده گی میکنه دوباره بیهوش
شدم که خودمو توی اتاق دیدم لخت بودم
و جیمین شوگا منو محکم گرفته بودن و اره
اونا ددی هام شدن و من با هر دوشون ازدواج کردم
*پایان*
اسمات ننوشتم چون خسته کننده میشد براتون
هر پارت اسمات باشه تکراری میشه دیگ ببخشید:)))
پارت:2*پارت پایانی*
ویو ا/ت:
امروز خیلی اوضاع خراب بود داشتم از توی راه
رو رد میشدم که جیمین امد و منو محکم زد
توی دیوار دو طرفمو با دستاش گرفته بود
+:عااا بیبی کجا..اون چیزایی که گفتم برام خریدی
±:اوهوم+: خیلی خوب بیا توی کلاس آخریه
پشت سرش رفتم که شوگا و چندتا قلدر دیگ
پشتش بودن _:عااا بیب زود باش کفشم کثیفه
دیروز بهم گفتن که براشون واکس کفش بگیرم
و کفش هاشوم تمیز کنم نشستم جلوش
و اون روی صندلی بود پاهاش گذاشت روی
رون پاهام منم نشستم تمیزش کردم بعد از
تمیز کرد _:عااا گمشین بیرون که همه رفتن
به جز جیمین ±:کفشتم تمیز کردم دیگ چه
میخوای _:خودتو ±:ولم کنین خیلی دارین اذیتم
میکنین مگه من چی کارتون کردم _: اووو اوو
صدات برای من بالا نبر ±:صدام بالا نبردم که
که جیمین امد از پشت منو گرفت و شوگا بلند
شد 🍒 گرفت و فشار داد ±:ولم کننننن لباسم رو در آورد و 🍒 کرد توی دهنش و فشار
میداد گوشیش در آورد و عکس گرفت ازم
میخواست بره سمت 🍑یه لگد زدم به 🍌
فرار کردم واقعا دیگ صبرم به سر رسید رفتم
دفتر مدیر و همه چی رو بهش گفتم &:که این
طور باشه دخترم تنبیه بدی میکنم بهشون
±:تنبیه؟تو باید اخراجشون کنی &:میدونم ولی
نمیشه ±:باشه بازم ممنون رفتم بیرون از دفتر
که جیمین شوگا دمه در بودن از ترس سریعی
رفتم کلاس معلم امد و درس داد اونا نیامدن
که چند مین بعد در با شتاب باز شد و آمدن
نشستن پشت من نگاه های عصبی هردوشون
و نفس های عصبیشون حس میکردم که روی
🍑یه چیزی حس کردم دیدم دست شوگاس
یکم تکون خوردم که دست نزنه ولی دوباره دست
زد که روی پوستیم چیز خیلی خیسی حس کردم
دیدم بطری آبه که جیمین داره میزنه ±:اوهوم
آقا معلم...میشه برم دستشویی ؟:برو خوب بچها.... داشتم از در خارج میشدم که صدای
شوگا و جیمین شنیدم گفتن اجازه میدی سریعی
دوییدم سمت دستشویی و درش قفل کردم
که در انگار لگد زدن _:ا/ت در باز کن نرو روی
مخم وگرنه در میکشنم میام تو اون موقع
حالیت میکنماا ±:نه نمیکنم ولم کنین(گریه)
+:ولت کردیم که اینطوری به ددی هات بی احترامی میکنی باز کن ±:(گریه)اگه باز کنم ولم
میکنین _:اره باز کن در تا باز کردم شوگا بهم
حمله ور شد و جیمین در دستشویی بست
*اسمات*
چشمام باز کردم دیدم روی پاها های جیمین
و شوگا داره راننده گی میکنه دوباره بیهوش
شدم که خودمو توی اتاق دیدم لخت بودم
و جیمین شوگا منو محکم گرفته بودن و اره
اونا ددی هام شدن و من با هر دوشون ازدواج کردم
*پایان*
اسمات ننوشتم چون خسته کننده میشد براتون
هر پارت اسمات باشه تکراری میشه دیگ ببخشید:)))
۱۱.۳k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.