زهر پارت ۹
زهر پارت ۹
ریونا ویو
اومد سمتم لباسم و زد بالا سیگاری و روشن کرد بین لباش..دید سر سیگار سرخ شده گذاشت رو بدنم
از شدت سوزش دردم گرفت
ریونا:آییییییییی
پس دومی:برو پولو بیار یا اینکه بقیشو همینجا با همدیگه اجرا میکنیم
ریونا:ولم کن کمکککککک یکی کمککک کنه
داد زدم جیق زدم فایده نداشت دستشو گذاشت رو دهنم میخواست خفم کنه دختره هر سری یه کام از سیگار میگرفت میزاشت رو بدنم پوستم داشت میسوخت جفتشون با پسره میخندیدن انگار که داشتن از این حرکتشون حال میکردن با بدنم
پسر دومی:هیونگ طناب و بیار
پسر اولی دستشو گذاشته بود رو دهنم
یونا دختره هرزه ای که بهم قلدری میکنه اومد موهامو گرفت بود از پشت میکشید بقیشون داشتن دستمو یا پاهامو میبستن دیگه بغضم داشت میشکست گریه هام دیدم و تار کرده بودن و با جر خوردن لباسام گفتم که کارم تمومه..تموم شد برای همه چی..که از پیشم رفت و فقط خودم بره خودم مونده بودم تموم شد.. با نور ماشینی که داخل کوچه رو چراغاش پر کرده بود چیزی نفهمیدم و چشمام و بستم و سیاهی
(چند مین بعد)
به هوش اومدم مثل اینکه داخل ماشین بودم
چیشد چه اتفاقی برام افتاد من کجام اینل کین؟
به دستام نگاه کردم بسته بودنشون جون نداشتم از جام تکون بخورم دو تا مرد گنده کنارم بودن یعنی اینا..اونا رو زدن الان دارن کجا میبرنم....که راننده ماشین و نگه داشت
خودم و زدم به موش مردگی که هنوز انگار بیهوشم یکی از اون مرد گنده ها منو کول کرد رو دوشش موهام رو صورتم ریخته شده بود همزمان که صدای قدم هاشون میشنیدم داشتن منو میبردن
مرد گنده :رئیس دختر رو آوردیمش بله حتما امر میشه
یعنی چی دارن منو کجا میبرن خواستن بزارنم رو زمین..فکر کنم همین یدونه مرد گنده بود صدای پای دیگه ای به گوشم نمی اومد که...سریع از رو دوشش بودم اومدم پایین دستشو گاز گرفتم یدونه محکم با پام زدم زیر زانوش
مرد گنده:عایییییی دختره روانی
تا میتونستم میدویدم داشتم از پله ها میرفتم پایین دیدم ینفر با لباس خدمتکارا داره پله طی میکشه که بله....لیز خوردم اول افتادم رو هوا که با کَله داشتم می اومدم پایین سریع دستمو رو سرم گرفتم و به زمین بر خورد کردم حس کردم یه طرف پاهام با برخورد به زمین از شدت درد کبود شد....سریع از جام بلند شدم دیدم آدم گنده ها نه به صورت یکی..دارن گَله ای میان طرفم..که فکر کنم یکیشون قد کوتوله بود اصلا به اون گنده بَکا نمیخورد
...:زود باشین بگیرینش دختره رو قبل اینکه اربابتون بیاد
داشتم با تمام توانم میدویدم که اون
اگه بتونم امشب پارت بعدیو میزارم🪶📜
نشد فردا🐌
ریونا ویو
اومد سمتم لباسم و زد بالا سیگاری و روشن کرد بین لباش..دید سر سیگار سرخ شده گذاشت رو بدنم
از شدت سوزش دردم گرفت
ریونا:آییییییییی
پس دومی:برو پولو بیار یا اینکه بقیشو همینجا با همدیگه اجرا میکنیم
ریونا:ولم کن کمکککککک یکی کمککک کنه
داد زدم جیق زدم فایده نداشت دستشو گذاشت رو دهنم میخواست خفم کنه دختره هر سری یه کام از سیگار میگرفت میزاشت رو بدنم پوستم داشت میسوخت جفتشون با پسره میخندیدن انگار که داشتن از این حرکتشون حال میکردن با بدنم
پسر دومی:هیونگ طناب و بیار
پسر اولی دستشو گذاشته بود رو دهنم
یونا دختره هرزه ای که بهم قلدری میکنه اومد موهامو گرفت بود از پشت میکشید بقیشون داشتن دستمو یا پاهامو میبستن دیگه بغضم داشت میشکست گریه هام دیدم و تار کرده بودن و با جر خوردن لباسام گفتم که کارم تمومه..تموم شد برای همه چی..که از پیشم رفت و فقط خودم بره خودم مونده بودم تموم شد.. با نور ماشینی که داخل کوچه رو چراغاش پر کرده بود چیزی نفهمیدم و چشمام و بستم و سیاهی
(چند مین بعد)
به هوش اومدم مثل اینکه داخل ماشین بودم
چیشد چه اتفاقی برام افتاد من کجام اینل کین؟
به دستام نگاه کردم بسته بودنشون جون نداشتم از جام تکون بخورم دو تا مرد گنده کنارم بودن یعنی اینا..اونا رو زدن الان دارن کجا میبرنم....که راننده ماشین و نگه داشت
خودم و زدم به موش مردگی که هنوز انگار بیهوشم یکی از اون مرد گنده ها منو کول کرد رو دوشش موهام رو صورتم ریخته شده بود همزمان که صدای قدم هاشون میشنیدم داشتن منو میبردن
مرد گنده :رئیس دختر رو آوردیمش بله حتما امر میشه
یعنی چی دارن منو کجا میبرن خواستن بزارنم رو زمین..فکر کنم همین یدونه مرد گنده بود صدای پای دیگه ای به گوشم نمی اومد که...سریع از رو دوشش بودم اومدم پایین دستشو گاز گرفتم یدونه محکم با پام زدم زیر زانوش
مرد گنده:عایییییی دختره روانی
تا میتونستم میدویدم داشتم از پله ها میرفتم پایین دیدم ینفر با لباس خدمتکارا داره پله طی میکشه که بله....لیز خوردم اول افتادم رو هوا که با کَله داشتم می اومدم پایین سریع دستمو رو سرم گرفتم و به زمین بر خورد کردم حس کردم یه طرف پاهام با برخورد به زمین از شدت درد کبود شد....سریع از جام بلند شدم دیدم آدم گنده ها نه به صورت یکی..دارن گَله ای میان طرفم..که فکر کنم یکیشون قد کوتوله بود اصلا به اون گنده بَکا نمیخورد
...:زود باشین بگیرینش دختره رو قبل اینکه اربابتون بیاد
داشتم با تمام توانم میدویدم که اون
اگه بتونم امشب پارت بعدیو میزارم🪶📜
نشد فردا🐌
۱.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.