سناریو
#سناریو
وقتی ساعت 1 شب بهشون میگی خوراکی میخوام
نامجون: عزیزم الان ساعت 1 از کجا برات بخرم
ات: من خوراکی میخوام (لج کرده)
نامجون:(بغلت میکنه و میخوابه بهت میگه فردا برات میخرم)
جین: الان مغازه بستس
ات: من خوراکی میخوام
جین: بزار خودم برات موچی ذرس کنم
ات: مرسیی(کیوت)
جیمین: عزیزم برو در یقچال موچی هست
ات: باشه ولی چرا موچی رو گذاشتی در یقچال
جیمین: نمیدونم
ات: 😐
شوگا: ات بزار بخوابم
ات: شوگا خوراکی میخوام
شوگا:(بغلت میکنه میگه جرعت داری تکون بخور خودم فردا برات خوراکی میخرم)
جیهوپ: الان من از کجا برات خوراکی بیارم هااااااا
ات: نمیدونم من خوراکی میخوام
جیهوپ: بگیر بخوام
ات: 🥺باشهههههه
تهیونگ: میخوایی به جا خوراکی لبا منو بخوری
ات: نموخام
تهیونگ: باشه پس بخواب
جونگکوک: برو در یقچال شیر موز بخور
ات: باشه
وقتی ساعت 1 شب بهشون میگی خوراکی میخوام
نامجون: عزیزم الان ساعت 1 از کجا برات بخرم
ات: من خوراکی میخوام (لج کرده)
نامجون:(بغلت میکنه و میخوابه بهت میگه فردا برات میخرم)
جین: الان مغازه بستس
ات: من خوراکی میخوام
جین: بزار خودم برات موچی ذرس کنم
ات: مرسیی(کیوت)
جیمین: عزیزم برو در یقچال موچی هست
ات: باشه ولی چرا موچی رو گذاشتی در یقچال
جیمین: نمیدونم
ات: 😐
شوگا: ات بزار بخوابم
ات: شوگا خوراکی میخوام
شوگا:(بغلت میکنه میگه جرعت داری تکون بخور خودم فردا برات خوراکی میخرم)
جیهوپ: الان من از کجا برات خوراکی بیارم هااااااا
ات: نمیدونم من خوراکی میخوام
جیهوپ: بگیر بخوام
ات: 🥺باشهههههه
تهیونگ: میخوایی به جا خوراکی لبا منو بخوری
ات: نموخام
تهیونگ: باشه پس بخواب
جونگکوک: برو در یقچال شیر موز بخور
ات: باشه
۴.۳k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳