سناریو
#سناریو
وقتی نصف شب دلت لواشک میخاد 🥹
.
.
.
رامین : میره تموم شهر رو میگرده تا برات لواشک پیدا کنه (هوای زنشو داره 🥹)
سردار : عزیزم بخواب الان نَوا بیدار میشه فردا حتما برات میخرم 🥱
جهانبخش : خوابالو🥱 میگه عزیزم تو یخچال یدونه هست خریده بودم واسه خودم پاشو برو اونو بخور 😮💨
بیرو : اصلا تکون نمیخوره خوابههه همچنان 😴😴
سعید : پا میشه و میره و از مغازه سر کوچه برات میخره 🥲
متی : امروز تمرین خیلی سخت داشتم خستم فردا برات میگیرم
ا.ت: اما من الان میخوام
متی : باش ، الان میریم میخرم برات 🥲
وقتی نصف شب دلت لواشک میخاد 🥹
.
.
.
رامین : میره تموم شهر رو میگرده تا برات لواشک پیدا کنه (هوای زنشو داره 🥹)
سردار : عزیزم بخواب الان نَوا بیدار میشه فردا حتما برات میخرم 🥱
جهانبخش : خوابالو🥱 میگه عزیزم تو یخچال یدونه هست خریده بودم واسه خودم پاشو برو اونو بخور 😮💨
بیرو : اصلا تکون نمیخوره خوابههه همچنان 😴😴
سعید : پا میشه و میره و از مغازه سر کوچه برات میخره 🥲
متی : امروز تمرین خیلی سخت داشتم خستم فردا برات میگیرم
ا.ت: اما من الان میخوام
متی : باش ، الان میریم میخرم برات 🥲
۲.۵k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.