دیروز سر گروهم ی حرفی زد یعنی اتیش گرفتم..... دیروز فقط ی
دیروز سر گروهم ی حرفی زد یعنی اتیش گرفتم..... دیروز فقط ی سوالی که خانم به بچه ها گفته بود همشو حفظ کنن رو بلد نبودم....... چون اصلا سه شنبه مدرسه نرفتم که بهم بگن! حلا سرگروهم چی گفت..... خجالت بکش مثلا دستیاری این چند روز چی کار میکردی هان؟؟؟ میفهمی همه نمره هایی که تو دفتر منه با نمره های امتحانت جمع میشه؟؟؟ قشنگ ابروم رو جلو همه برد...... بعد اومد سر جاش نشست منم مقنعه کشیدم جلو صورتم چون نمیخواستم قیافشو ببینم..... من پشت سرش میشینم دیگه بعد اومده میگه حیف اعصاب خانم خورده ویلا میرفتم میگفتم ترو از دستیاری برمیداشت....... بابای من اینجوری منو نصیحت نمیکرد که این یارو کرد....... خودش هم وقتی داشت با من حرف میزد ی نگاه به چشم من کرد داشت گریش میگرفت اما خودشو تحمل کرد..... به خاطر این موضوع دیگه ویس نمیام چون کلا حالم بد شده.... ببخشید که همش چسناله میکنم:)......
۴.۱k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.