♛𝑨𝑸𝑼𝑨𝑹𝑰𝑼𝑺 ♛𝔓.𝔱➂
♛𝑨𝑸𝑼𝑨𝑹𝑰𝑼𝑺 ♛𝔓.𝔱➂
✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁
رو بدوشامبر ابریشمی اش توسط بالهایی که طول هر کدام به سه متر میرسید
و با پرهای بزرگ و براق ، به رنگ شب پوشیده شده بود ند ، به سه تکه
تبدیل شد و روی زمین افتاد .
چشمانش به خون نشست و مردمک هایش به حالت لوزی تغییر شکل پیدا
کرده بود و کامال به رنگ نقره ای درخشانی در امده بود . رگ هایش برجسته
شده و از زیر پوست برنزه اش کامال پیدا بود .
نعره بلندی زد که دیوارهای قلعه و تمام گاماندوراهای داخل ان با شنیدن ان
بر خود لرزیدند ، شاه بسیار عصبانی بود .
نامجون به سمت تخت رفت و بدون نگاهی به میسان ، با صدایی خشن و تغییر
یافته گفت - سِوین رو بیار پیش من .
میسان که دلش نمیخواست نامجون از این بیشتر عصبی شود ، اطاعت کرد و
بدون حرفی از تاالر خارج شد . نگهبانان درحال تمیز کردن جنازه له شده و
پر از خون فرمانده شان بودند . از شدت خونریزی قسمت اعظمی از فرش
قرمز ، به رنگ سیاه در امده بود .
میسان راهرو های طویل و پیچ در پیچ را طی کرد و به اتاقش که در اخرین
طبقه قلعه بود و به زیبایی ان را اراسته بود رفت . به خدمتکار مخصوصش که
گاماندورای مونث درشت هیبتی بود ؛ دستور داد سوین را بیاورد .
گاماندورا اطاعت کرد و از اتاق خارج شد.
✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁
قبلی برای فالورا لود نشد ♡
✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁
رو بدوشامبر ابریشمی اش توسط بالهایی که طول هر کدام به سه متر میرسید
و با پرهای بزرگ و براق ، به رنگ شب پوشیده شده بود ند ، به سه تکه
تبدیل شد و روی زمین افتاد .
چشمانش به خون نشست و مردمک هایش به حالت لوزی تغییر شکل پیدا
کرده بود و کامال به رنگ نقره ای درخشانی در امده بود . رگ هایش برجسته
شده و از زیر پوست برنزه اش کامال پیدا بود .
نعره بلندی زد که دیوارهای قلعه و تمام گاماندوراهای داخل ان با شنیدن ان
بر خود لرزیدند ، شاه بسیار عصبانی بود .
نامجون به سمت تخت رفت و بدون نگاهی به میسان ، با صدایی خشن و تغییر
یافته گفت - سِوین رو بیار پیش من .
میسان که دلش نمیخواست نامجون از این بیشتر عصبی شود ، اطاعت کرد و
بدون حرفی از تاالر خارج شد . نگهبانان درحال تمیز کردن جنازه له شده و
پر از خون فرمانده شان بودند . از شدت خونریزی قسمت اعظمی از فرش
قرمز ، به رنگ سیاه در امده بود .
میسان راهرو های طویل و پیچ در پیچ را طی کرد و به اتاقش که در اخرین
طبقه قلعه بود و به زیبایی ان را اراسته بود رفت . به خدمتکار مخصوصش که
گاماندورای مونث درشت هیبتی بود ؛ دستور داد سوین را بیاورد .
گاماندورا اطاعت کرد و از اتاق خارج شد.
✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁✃✂✁
قبلی برای فالورا لود نشد ♡
۱.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.