سناریو
#سناریو
وقتی که نمیزاری بره سر تمرین
.
.
.
مهدی ط: ای خداااا الان همه منتظرمن برو کنارررر
ا. ت: نمیخوام
مهدی: بغلت میکنه و میره موقع ی برگشت برات خوراکی مورد علاقتو میگیره 🥺
سردار: نوا ببین مامانت نمیزاره برمم گریه کنتا مامانت اجازه بدع
مهدی ق: اهههه برووو
اگه نری زنگ میزنم پلیس
محمد: توکه نمیزاری از در برم بیرون بزار از پنجره برمم (سریع بدو بدو از پنجره میره بیرون)
علی جهان: پوففف دارم برات دارممم
رامین: جیگرتو قربون شم من میرم (هلت میده و خودش میره بیرون)
موری: نازت بخرم برو کنار
علی بیرو: ا. ت جان ولممم کن دیگه
حسین: نمیری نه؟ اوکی 👌(میره از در اتاق میره بیرون)
سروش: یارا و نوای بابا بیاید مامانتون رو سرگرم کنید من دیرم شده
وقتی که نمیزاری بره سر تمرین
.
.
.
مهدی ط: ای خداااا الان همه منتظرمن برو کنارررر
ا. ت: نمیخوام
مهدی: بغلت میکنه و میره موقع ی برگشت برات خوراکی مورد علاقتو میگیره 🥺
سردار: نوا ببین مامانت نمیزاره برمم گریه کنتا مامانت اجازه بدع
مهدی ق: اهههه برووو
اگه نری زنگ میزنم پلیس
محمد: توکه نمیزاری از در برم بیرون بزار از پنجره برمم (سریع بدو بدو از پنجره میره بیرون)
علی جهان: پوففف دارم برات دارممم
رامین: جیگرتو قربون شم من میرم (هلت میده و خودش میره بیرون)
موری: نازت بخرم برو کنار
علی بیرو: ا. ت جان ولممم کن دیگه
حسین: نمیری نه؟ اوکی 👌(میره از در اتاق میره بیرون)
سروش: یارا و نوای بابا بیاید مامانتون رو سرگرم کنید من دیرم شده
۳.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.