بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پازل بهم ریختهٔ دنیا:
این دنیا همچون قطعات یک پازل بزرگِ بهم ریخته و درهم و برهم است. اگر با چشمان مشاهدهگرت بنگری خواهیدید که کمتر کسی و کمتر چیزی بدرستی بر سر جایش قرار گرفته است. و دقیقاً از این روست که همه در حال رنج کشیدن اند. هر کدام به نوعی.
ذهن محدود آدمی قادر به چیدمان درست قطعات این پازل زنده و متحرک نیست. بسیاری از حُکَما در طول تاریخ تا آنجا که توانستند تلاش شان را کردند و تئوری ها و نظریات گونه گون دادند، اما همچنان که وضع دنیای امروز را میبینی هیچکدام به نتیجه مطلوب و غایی نرسیدند. زیرا یک شخص هر چند حکیم و فرزانه باشد در طول عمرش فقط قادراست چند تکه ازاین پازل بزرگ را بدرستی کنار هم بچیند. حال آنکه قطعات دور و نزدیک آن، بیشمار و لا تُعَدُّ و لا تُحصَیٰ است که هر کدام بر دیگری تأثیری زنده و غیرقابل انکار دارند.
چیدمان درست و غایی، فراعقل می طلبد. پس به ناچار سالک فرزانه این دنیای بهمریخته و غیرقابل اعتماد و افسارگسیخته را ذهناً رها کرده و به هیچچیزش دلخوش نمیشود، تا بتواند با خودشناسی جایگاه حقیقی خویش را بیابد و به عبارتی قطعات وجودیِ خودش را درست چیدمان کند.
چه او دریافته است که در این فرصت اندک باید روی خودش کار کند تا جهانی قابل تحمل تر داشته باشد. پس به دیگران نیز توصیه اش همین است.
بایدبتوان با یافتن جایگاه حقیقی خویش روی پای خویش ایستاد.و این همان قیامت خاص سالک و رستاخیز اوست.او باید برفطرت الهی خویش قائم شود اگر میخواهد رنج مضاعف نبرد.
از این منظر میتوان گفت که قیامت عام که در ادیان و مذاهب مختلف بدان اشاره گشته به واقع درست قرار دادن تمامی قطعات ریز و درشت این دنیای گسترده و بهمریخته و رنج آور است.
آن قیامت به واقع زنگ پایانِ غلط بودن و غلط زندگی کردن است.
و این کار خدای حق است. کار دانای غیب و شهود است. زیرا تنها اوست که ذاتاً و ازلاً می داند که قطعات این پازل زندهٔ افسار گسیختهٔ دنیا نام گرفته که موجودیتش را جدای از حق پنداشته، چگونه به طرفةالعینی بدرستی بر سر جای خود قرار خواهد گرفت.
پازل بهم ریختهٔ دنیا:
این دنیا همچون قطعات یک پازل بزرگِ بهم ریخته و درهم و برهم است. اگر با چشمان مشاهدهگرت بنگری خواهیدید که کمتر کسی و کمتر چیزی بدرستی بر سر جایش قرار گرفته است. و دقیقاً از این روست که همه در حال رنج کشیدن اند. هر کدام به نوعی.
ذهن محدود آدمی قادر به چیدمان درست قطعات این پازل زنده و متحرک نیست. بسیاری از حُکَما در طول تاریخ تا آنجا که توانستند تلاش شان را کردند و تئوری ها و نظریات گونه گون دادند، اما همچنان که وضع دنیای امروز را میبینی هیچکدام به نتیجه مطلوب و غایی نرسیدند. زیرا یک شخص هر چند حکیم و فرزانه باشد در طول عمرش فقط قادراست چند تکه ازاین پازل بزرگ را بدرستی کنار هم بچیند. حال آنکه قطعات دور و نزدیک آن، بیشمار و لا تُعَدُّ و لا تُحصَیٰ است که هر کدام بر دیگری تأثیری زنده و غیرقابل انکار دارند.
چیدمان درست و غایی، فراعقل می طلبد. پس به ناچار سالک فرزانه این دنیای بهمریخته و غیرقابل اعتماد و افسارگسیخته را ذهناً رها کرده و به هیچچیزش دلخوش نمیشود، تا بتواند با خودشناسی جایگاه حقیقی خویش را بیابد و به عبارتی قطعات وجودیِ خودش را درست چیدمان کند.
چه او دریافته است که در این فرصت اندک باید روی خودش کار کند تا جهانی قابل تحمل تر داشته باشد. پس به دیگران نیز توصیه اش همین است.
بایدبتوان با یافتن جایگاه حقیقی خویش روی پای خویش ایستاد.و این همان قیامت خاص سالک و رستاخیز اوست.او باید برفطرت الهی خویش قائم شود اگر میخواهد رنج مضاعف نبرد.
از این منظر میتوان گفت که قیامت عام که در ادیان و مذاهب مختلف بدان اشاره گشته به واقع درست قرار دادن تمامی قطعات ریز و درشت این دنیای گسترده و بهمریخته و رنج آور است.
آن قیامت به واقع زنگ پایانِ غلط بودن و غلط زندگی کردن است.
و این کار خدای حق است. کار دانای غیب و شهود است. زیرا تنها اوست که ذاتاً و ازلاً می داند که قطعات این پازل زندهٔ افسار گسیختهٔ دنیا نام گرفته که موجودیتش را جدای از حق پنداشته، چگونه به طرفةالعینی بدرستی بر سر جای خود قرار خواهد گرفت.
۴۱۲
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.