یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت بیست و هفت
چشمامو باز کردم
آلیس:وای سرم خیلی درد میکنه من کجام
همتا:حالت خوبه درد داری
آلیس:من کجام تو کی
همتا: من اسمم همتا از کارگر اینجا هستم ارباب گفت شما از این به بعد پیش من میمونین
واقعا نمیدونم جرا این اتفاق و بلا باید سر من بیاد آخه
اکتای اومد
آلیس:چرا اومدی اینجا ها عوضی ها
زدم به شونش
هولم داد
اکتای:تو فکر کردی من دوست دارم واسه عشق و حال اوردمت اینجا اره من فقط اوردمت اینجا که واسم کار کنی
همین طبیب خوبی بودی اینجا خیلی زخمی داریم اوردمت که نوکری مونو کنی
هق هق زدم زیر گریه
الیس:چرا آخه من از اولش به نقشه بهم نزدیک شدی اره
از همون موقعه که اومدی خونتون عوض شدی
هیچوقت نیبخشمت ازت متنفرم فهمیدی
بدون اینکه بهم محل بده رفت
پاهامو بغل گرفتم و تا تونستم گریه کردم چشمام پف کرده بودن و قرمز شده بودن
رفتم بیرون با آب حوض صورتمو شستم
همتا داشت جارو میزد حیات رو
رفتم تا بهش کمک کنم
همتا:ابجی شنا باید بری توی خونه رو جارو بزنی
آلیس:باشه من میرم
رمان خانه ارواح
پارت بیست و هفت
چشمامو باز کردم
آلیس:وای سرم خیلی درد میکنه من کجام
همتا:حالت خوبه درد داری
آلیس:من کجام تو کی
همتا: من اسمم همتا از کارگر اینجا هستم ارباب گفت شما از این به بعد پیش من میمونین
واقعا نمیدونم جرا این اتفاق و بلا باید سر من بیاد آخه
اکتای اومد
آلیس:چرا اومدی اینجا ها عوضی ها
زدم به شونش
هولم داد
اکتای:تو فکر کردی من دوست دارم واسه عشق و حال اوردمت اینجا اره من فقط اوردمت اینجا که واسم کار کنی
همین طبیب خوبی بودی اینجا خیلی زخمی داریم اوردمت که نوکری مونو کنی
هق هق زدم زیر گریه
الیس:چرا آخه من از اولش به نقشه بهم نزدیک شدی اره
از همون موقعه که اومدی خونتون عوض شدی
هیچوقت نیبخشمت ازت متنفرم فهمیدی
بدون اینکه بهم محل بده رفت
پاهامو بغل گرفتم و تا تونستم گریه کردم چشمام پف کرده بودن و قرمز شده بودن
رفتم بیرون با آب حوض صورتمو شستم
همتا داشت جارو میزد حیات رو
رفتم تا بهش کمک کنم
همتا:ابجی شنا باید بری توی خونه رو جارو بزنی
آلیس:باشه من میرم
۳.۴k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.