part:14
part:14
_________________
تهیونگ پشت سرم وارد اتاق شد
تهیونگ:چه مرگته؟مثل آدم بنال چی میخوای این چصی بازی ها چیه؟دیدم بدنت داغه گفتم نیفتی رو دستم مامانم از خرم پایین نیاد دور ورت نداره
_من چیزی گفتم؟من چیزی ازت نمیخوام...فقط میخوام که همه چیز تموم بشه میدونی چقدر دارم عذاب میکشم؟حالا هم بسه برو
تهیونگ:زبونت کار دستت میده
_ها جدی؟خوبه پس انقدر ادامه میدم که سرم به باد بره
تهیونگ از اتاق رفت بیرون...
منم با اون حالم برداشتم رفتم حموم...
از حموم بیرون اومدم حوله دور کمرم بود
وارد سالن شدم که دیدم تهیونگ و رائل دارن همو میبوسن...البته نمیبوسن همو میخورن...سرفه ای کردم و رفتم روی مبل نشستم
_راحت باشید
تهیونگ:منتظر بودیم تو بگی
_عه؟پس به موقع گفتم
رائل:تو حموم چی میکردی؟
_منظورت چیه؟
تهیونگ:رائل توام پاهات رو از حدت فرا تر نزار
رائل:دارم میگم چون خانم از قرص های..ت..حریک کننده تو خورده بود
تهیونگ چونش رو با دستش خاروند و با قیافه چندشی نگام کرد
تهیونگ:پس تب نداشتی ...تح...ریک شده بودی
بعدم پقی زدن زیر خنده
اگه. حکمی دستم بود همونجا باهم میکشتمشون!....
_شرم رو خوردید حیا رو قی کردید
بعدم سریع بلند شدم رفتم اتاقم لباسم رو عوض کردم روتین پوستیم رو انجام دادم که دیدم لی نو پیام داده
سریع سین زدم و مشغول چت کردن بودیم که یهو گوشیم از دستم قاپیده شد
_هووووووشهههه وحشی چه مرگته گوشی چیز شخصیه!
لیا:از کی ما باهم شخصی داریم
_عههههههه لیاااااشیییی کی اومدیددددددددد
لیا:الان سریع آماده شو بریم پارتی دخترونه
_فقط خودم و خودت؟
لیا:پس کی؟فقط ما
_آخ جوننننننن
سریع رفتم تو حموم موهام رو باز کردم موج دار فر کردم ریختم دو سر شونم...آرایش ماتی انجام دادم لباس سفید کوتاهی که یقش خیلی باز بود پوشیدم...کفش همرنگی باهاش پوشیدم اکسسوری هام رو انداختم شوتی رفتم پایین که دیدم بله رائل زودتر از ما آماده شده
لیا:تو کجا
رائل:مگه پارتی دخترونه نیست؟
تهیونگ:من و سوهو هم کشکیم!
لیا:تهیونگ امشب نرین تو اعصابم ما میخوایم بریم کلوب یونو؟
تهیونگ"خب برید ماهم میایم مراقبتون باشیم
لیا:ا.ت تو چرا چیزی نمیگی
_فکر نکنم من حق حرف زدن داشته باشم بریم...
^___^ ^___^
توت فرنگی هام🍓✨️
_________________
تهیونگ پشت سرم وارد اتاق شد
تهیونگ:چه مرگته؟مثل آدم بنال چی میخوای این چصی بازی ها چیه؟دیدم بدنت داغه گفتم نیفتی رو دستم مامانم از خرم پایین نیاد دور ورت نداره
_من چیزی گفتم؟من چیزی ازت نمیخوام...فقط میخوام که همه چیز تموم بشه میدونی چقدر دارم عذاب میکشم؟حالا هم بسه برو
تهیونگ:زبونت کار دستت میده
_ها جدی؟خوبه پس انقدر ادامه میدم که سرم به باد بره
تهیونگ از اتاق رفت بیرون...
منم با اون حالم برداشتم رفتم حموم...
از حموم بیرون اومدم حوله دور کمرم بود
وارد سالن شدم که دیدم تهیونگ و رائل دارن همو میبوسن...البته نمیبوسن همو میخورن...سرفه ای کردم و رفتم روی مبل نشستم
_راحت باشید
تهیونگ:منتظر بودیم تو بگی
_عه؟پس به موقع گفتم
رائل:تو حموم چی میکردی؟
_منظورت چیه؟
تهیونگ:رائل توام پاهات رو از حدت فرا تر نزار
رائل:دارم میگم چون خانم از قرص های..ت..حریک کننده تو خورده بود
تهیونگ چونش رو با دستش خاروند و با قیافه چندشی نگام کرد
تهیونگ:پس تب نداشتی ...تح...ریک شده بودی
بعدم پقی زدن زیر خنده
اگه. حکمی دستم بود همونجا باهم میکشتمشون!....
_شرم رو خوردید حیا رو قی کردید
بعدم سریع بلند شدم رفتم اتاقم لباسم رو عوض کردم روتین پوستیم رو انجام دادم که دیدم لی نو پیام داده
سریع سین زدم و مشغول چت کردن بودیم که یهو گوشیم از دستم قاپیده شد
_هووووووشهههه وحشی چه مرگته گوشی چیز شخصیه!
لیا:از کی ما باهم شخصی داریم
_عههههههه لیاااااشیییی کی اومدیددددددددد
لیا:الان سریع آماده شو بریم پارتی دخترونه
_فقط خودم و خودت؟
لیا:پس کی؟فقط ما
_آخ جوننننننن
سریع رفتم تو حموم موهام رو باز کردم موج دار فر کردم ریختم دو سر شونم...آرایش ماتی انجام دادم لباس سفید کوتاهی که یقش خیلی باز بود پوشیدم...کفش همرنگی باهاش پوشیدم اکسسوری هام رو انداختم شوتی رفتم پایین که دیدم بله رائل زودتر از ما آماده شده
لیا:تو کجا
رائل:مگه پارتی دخترونه نیست؟
تهیونگ:من و سوهو هم کشکیم!
لیا:تهیونگ امشب نرین تو اعصابم ما میخوایم بریم کلوب یونو؟
تهیونگ"خب برید ماهم میایم مراقبتون باشیم
لیا:ا.ت تو چرا چیزی نمیگی
_فکر نکنم من حق حرف زدن داشته باشم بریم...
^___^ ^___^
توت فرنگی هام🍓✨️
۱۲.۸k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.