part:15
part:15
_____________________
لیا:دیگه نشنونم...
وارد کلوب شدیم...بازم بوی غلیظ سیگار و مشروب...عطر های تلخی که باهم مخلوط شده بودن...آدم هایی که وسط پیست باهم میرقصیدن...عده ای که داشتن خودشون رو به هم میمالیدن...
همه گی سمت یه میز رفتیم من و لیا هم سمت کانتر بار من رفتیم
_های مستر یه مشروب با درصد بالا میخوام
man;70درصد؟۹۰ درصد؟
_۹۰ درصد لطفا
لیا:امشب زیاد نخوری کار دستمون بدی!
بار من دوتا شات برامون گذاشت
دوتا رو پشت سر هم قورت دادم..
_مطمئن باش میخوام امشب زیاده روی کنم:)
لیا:بیا دیوونشون کنیم
_اونکه به هیچ جاش نیست فقط خودم عذاب میکشم
لیا:زیاد مطمئن نباش
لیا دستم رو کشيد و بردم وسط پیست باهم شروع به رقصیدن کردیم بدنمون رو با ریتم تنظیم کردیم و می رقصیدیم مردی اومد سمتم که لیا من رو هل داد بغلش داشتیم می رقصیدم...مداوم نگاه های خیره به خودم احساس میکردم...
دیدم تهیونگه
برای در آوردن حرصش تو چشماش نگاه کردم و شروع کردم به بوسیدن مرده...
این مرتیکه هیزم همکاری میکرد.. داشت ادامه میداد که با سیلی و مشتی که از تهیونگ خوردیم از هم جدا شدیم...
_هعییی مراقب کارات باش من زنت نیستم
تهیونگ:لابد اسم عمم تو شناسنامهه
_اون فقط روی برگس من واقعا زنت نیستم😉
تهیونگ:آها پس بیا واقعا زنم شو
بوی الکل میداد معلوم بود مسته
خنده بلندی کردم که
دیدم مچ دستم داره توسطش کشیده میشه
با چشم و داد به لیا و سوهو التماس میکردم ولی حتی پا پیش نزاشتن
تهیونگ:بار من کلید یه اتاق رو بده
کلید رو براش پرت داد من رو سمت اتاق برد و بازش کرد محکم توی اتاق پرتم کرد...
_داری چه غلطی میکنی؟
تو اصلا نمیتونی غلطی کنی چون خودت نامزد داری
تهیونگ:ولی تو زنمی
پوزخندی زد و کتش رو پرت کرد گوشه اتاق
_این کاری که داری میکنی ت..جاوزه!
تهیونگ:آها دارم به زن خودم تج....اوز میکنم
^___^ ^__^
پارت جدید توت فرنگی هام🍓✨️
_____________________
لیا:دیگه نشنونم...
وارد کلوب شدیم...بازم بوی غلیظ سیگار و مشروب...عطر های تلخی که باهم مخلوط شده بودن...آدم هایی که وسط پیست باهم میرقصیدن...عده ای که داشتن خودشون رو به هم میمالیدن...
همه گی سمت یه میز رفتیم من و لیا هم سمت کانتر بار من رفتیم
_های مستر یه مشروب با درصد بالا میخوام
man;70درصد؟۹۰ درصد؟
_۹۰ درصد لطفا
لیا:امشب زیاد نخوری کار دستمون بدی!
بار من دوتا شات برامون گذاشت
دوتا رو پشت سر هم قورت دادم..
_مطمئن باش میخوام امشب زیاده روی کنم:)
لیا:بیا دیوونشون کنیم
_اونکه به هیچ جاش نیست فقط خودم عذاب میکشم
لیا:زیاد مطمئن نباش
لیا دستم رو کشيد و بردم وسط پیست باهم شروع به رقصیدن کردیم بدنمون رو با ریتم تنظیم کردیم و می رقصیدیم مردی اومد سمتم که لیا من رو هل داد بغلش داشتیم می رقصیدم...مداوم نگاه های خیره به خودم احساس میکردم...
دیدم تهیونگه
برای در آوردن حرصش تو چشماش نگاه کردم و شروع کردم به بوسیدن مرده...
این مرتیکه هیزم همکاری میکرد.. داشت ادامه میداد که با سیلی و مشتی که از تهیونگ خوردیم از هم جدا شدیم...
_هعییی مراقب کارات باش من زنت نیستم
تهیونگ:لابد اسم عمم تو شناسنامهه
_اون فقط روی برگس من واقعا زنت نیستم😉
تهیونگ:آها پس بیا واقعا زنم شو
بوی الکل میداد معلوم بود مسته
خنده بلندی کردم که
دیدم مچ دستم داره توسطش کشیده میشه
با چشم و داد به لیا و سوهو التماس میکردم ولی حتی پا پیش نزاشتن
تهیونگ:بار من کلید یه اتاق رو بده
کلید رو براش پرت داد من رو سمت اتاق برد و بازش کرد محکم توی اتاق پرتم کرد...
_داری چه غلطی میکنی؟
تو اصلا نمیتونی غلطی کنی چون خودت نامزد داری
تهیونگ:ولی تو زنمی
پوزخندی زد و کتش رو پرت کرد گوشه اتاق
_این کاری که داری میکنی ت..جاوزه!
تهیونگ:آها دارم به زن خودم تج....اوز میکنم
^___^ ^__^
پارت جدید توت فرنگی هام🍓✨️
۱۵.۲k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.