گاه باید رویید
گاه باید رویید
گاه باید خندید
در دل تنهایی
زیر باران نگاه
از ته دل باید رفت
در دل خاموشی
از جهان بارور در لحظه و غوغا ،
چون زمین در زیر باران
باید پرواز کرد
چون عقاب
در دل این آسمان بی انتها آبی
۲
مینشیند ابر بر راه دراز او
بر فراز کوهها خاموش
میسراید نغمههای دلنوازاو
میسراید ابر در فریاد
چون به راه کوچه میغلطد باد
بانگ میدارد سرود
و میرود آب از نشیب او
تا سرانجام ،
صبحگه باشد که میکوبد به روی سنگ ،
آسمان در زیر چشم او
بر فراز سنگهای کهنه ،
باد میکوبد
وز ره دور ، می آید روشنایی
در دل صبح
با صدای قمریان و پرستوها
از فراز کوههای پرصدا
، این دم
با نوای رودهای پر شعف ،
با نوای بی نوایی شعر میخواند
گاه باید خندید
در دل تنهایی
زیر باران نگاه
از ته دل باید رفت
در دل خاموشی
از جهان بارور در لحظه و غوغا ،
چون زمین در زیر باران
باید پرواز کرد
چون عقاب
در دل این آسمان بی انتها آبی
۲
مینشیند ابر بر راه دراز او
بر فراز کوهها خاموش
میسراید نغمههای دلنوازاو
میسراید ابر در فریاد
چون به راه کوچه میغلطد باد
بانگ میدارد سرود
و میرود آب از نشیب او
تا سرانجام ،
صبحگه باشد که میکوبد به روی سنگ ،
آسمان در زیر چشم او
بر فراز سنگهای کهنه ،
باد میکوبد
وز ره دور ، می آید روشنایی
در دل صبح
با صدای قمریان و پرستوها
از فراز کوههای پرصدا
، این دم
با نوای رودهای پر شعف ،
با نوای بی نوایی شعر میخواند
۱.۵k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.