وقتی تام ریدل میخواد اعتراف کنه:)
تو حیاط مدرسه هاگوارتز کنار تام نشسته بودم و متوجه میشدم هر چند ثانیه یک بار به من نگا میکنه..
یک دفعه به من خیره شد و منم بهش نگا کردم ..
تام: خوشگلهه.. نم دونم چرا ولی هم دوست دارم هم ازت متنفرم.. ولی بیشتر دوست دارم..
ا/ت پوزخندی زد: برو عمتو گول بزن..
تام به سمتم حمله ور شد و منو بغل کرد و برد یه گوشه تاریک از حیاط و رو به روم گفت: زود باش هرزه فسقلی .. تو مال کی ای؟!
ا/ت: قطعا مال تو نیستم و نخواهم بود..
پنجه هاشو تو موهام فرو کرد و گفت: بگو مال کی هستی لعنتی؟!
ا/ت: اوک.. مال توام
تام موهامو آروم کشید و انداختم تو بغلش..
یک دفعه به من خیره شد و منم بهش نگا کردم ..
تام: خوشگلهه.. نم دونم چرا ولی هم دوست دارم هم ازت متنفرم.. ولی بیشتر دوست دارم..
ا/ت پوزخندی زد: برو عمتو گول بزن..
تام به سمتم حمله ور شد و منو بغل کرد و برد یه گوشه تاریک از حیاط و رو به روم گفت: زود باش هرزه فسقلی .. تو مال کی ای؟!
ا/ت: قطعا مال تو نیستم و نخواهم بود..
پنجه هاشو تو موهام فرو کرد و گفت: بگو مال کی هستی لعنتی؟!
ا/ت: اوک.. مال توام
تام موهامو آروم کشید و انداختم تو بغلش..
۳.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.