رمان
رمان
مای ورلد
پارت 36
& اره خب فکر میکنی من بلد نیستم؟
- نه... ولی خیلی خوب بنظر میاد
& درسته بیاین بشینین
- باشه... بیا تهیونگ
+ اومدم
رفتم نشستم و تهیونگ هم اومد و پیشم نشست.
& شما چرا باهم یجا نشستین؟
- هوم؟
& کی اینقدر صمیمی شدین باهم؟
- اوم... خب...
+ خب من چند روز شده که اینجام دیگه ما هم باهم صمیمی شدیم خو
& خوبه...
- خب... بیاین بیخیال این چیزا بشیم و غذامونو بخوریم
& تهیونگ تو از ا/ت خوشت میاد؟
تهیونگ از شوک غذا پرید تو گلوش و بهش اب دادم و اب و خورد و به شوگا نگاه کرد
+ بله؟
& گفتم از خواهرم خوشت میاد؟
+ چرا این سوالو میپرسی؟
& واقعا فکر کردین من خرم؟ چند روزه قرار میزارین؟
- اوپا... تو از کجا میدونی؟
& چون زیادی ضایع بازی در میارین
- اوه...
تهیونگ با شوک و استرس بهم نگا کرد و منم بهش نگاه کردم و هیچ کدوم جرات نداشتیم حرف بزنیم
& خب... تهیونگ...
+ ب... بله؟
& واقعا خواهرمو دوس داری؟
+ ا... اوهوم واقعا دوسش دارم
مای ورلد
پارت 36
& اره خب فکر میکنی من بلد نیستم؟
- نه... ولی خیلی خوب بنظر میاد
& درسته بیاین بشینین
- باشه... بیا تهیونگ
+ اومدم
رفتم نشستم و تهیونگ هم اومد و پیشم نشست.
& شما چرا باهم یجا نشستین؟
- هوم؟
& کی اینقدر صمیمی شدین باهم؟
- اوم... خب...
+ خب من چند روز شده که اینجام دیگه ما هم باهم صمیمی شدیم خو
& خوبه...
- خب... بیاین بیخیال این چیزا بشیم و غذامونو بخوریم
& تهیونگ تو از ا/ت خوشت میاد؟
تهیونگ از شوک غذا پرید تو گلوش و بهش اب دادم و اب و خورد و به شوگا نگاه کرد
+ بله؟
& گفتم از خواهرم خوشت میاد؟
+ چرا این سوالو میپرسی؟
& واقعا فکر کردین من خرم؟ چند روزه قرار میزارین؟
- اوپا... تو از کجا میدونی؟
& چون زیادی ضایع بازی در میارین
- اوه...
تهیونگ با شوک و استرس بهم نگا کرد و منم بهش نگاه کردم و هیچ کدوم جرات نداشتیم حرف بزنیم
& خب... تهیونگ...
+ ب... بله؟
& واقعا خواهرمو دوس داری؟
+ ا... اوهوم واقعا دوسش دارم
۵.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.