*پارت 2*

*پارت 2*


*پرش زمانی به 2ساعت بعد*

*ویو کوک*
بالاخره از خواب بلند شدم... اخیش راحت شدم، برم ببینم بقیه چیکار میکنن، قبلش برم یه اب به دست و صورتم بزنم

*ویو جیمین*

بعد از کمی استراحت کمی با هوبی هیونگ فیلم تماشا کردیم...فیلم دیدن با هوبی هیونگ خیلی خوبه:)

*ویو هوبی*

رفتم پشت در اتاق جونگکوک و در زدم....

جونگ کوک:بیا تو
هوبی:عههه ساعت خواب بالاخره بیدار شدی،عصرت بخیر !
جونگ کوک:همچنین داوش
هوبی:راستی... امروز همه فوق العاده بودین این یکی دوماهی که تور داشتیم خیلی زحمت کشیدی دمتون گرم! :)
جونگ کوک:ای بابا خجالت زدم نکن توام فوق العاده بودی اقای دنس!
هوبی:من میرم، بعدش بیا میخواییم با بچه ها بریم یه دوری بزنیم حال و هوامون عوض شه
کوک:باشه پس حاظر شم؟
هوبی:اره داش
کوک: باشه
رفتم بیرون و به بقیه بچه ها ام گفتم

*ویو نویسنده*
خب خب بچه ها رفتن بیرون و به چرخی زدن که نگاهشون افتاد به یه فروشگاه بزرگ لباس فروشی
خدا به خیر کنه برای هوبی...😂🤌

*ویو جین*

با بچه رفتیم تو یکم که چرخیدیم متوجه شدیم جیهوپ گم شده!
بهش زنگ زدم
*مکالمه* *علامت جین علامت هوبی- *
الوووووو کجا غیبت زد؟
-هیونگ الان میام یه پیراهن و شلوارک چشممو گرفت خریدم شون الان دارم میام!
زود باش پسرم
-باشه فعلا
فعلا
*پایان مکالمه*
جین:بچه ها هوبی گفت رفته یه مغازه الان میاد.
بقیه:اوکی...