♥︎اسم فیک:عشق سخت♥︎
♥︎اسم فیک:عشق سخت♥︎
پارت چهارم
داشتم با جنی ناهار میخوردم که با دیدن صحنه اینکه گو وون جیمین دارن دعوا میکنن(بزن بزن🤣)و داد میزنن سگ شدم و رفتم پیششون(نویسنده:اخ جون دعوا🤣)
ات:چیکار میکنین(داد)
جیمبن:این میخواد تورو از من بدزده
گو وون:امم..چ..چیمیگی
جیمین:همین الان داشتی منو میزدی و اینو میگفتی*چش جیمین کبود شده*
(ات وقتی میبینه چش جیمین کبوده میره سمت جیمین و دستشو میزاره رو صورتش و ات و جیمین به هم همینجور نگا میکنن)
ات:من چند بار بهت بگم به خودت صدمه نزن*اروم*
گو وون:اونم منو زد*داد*
ات:تو خفه شو عوضی
جیمین:خوبم
ات:نه خوب نیستی،،بیا بریم پیش پرستار
جیمین:باشه
(ات و جیمین رفتن پیش پرستار و پرستار به جیمین یخ داد تا بزاره رو چشمم و برگشتن به کلاس)
جنی:عه جیمین چیشد*نگران*
جونگ کوک:عه چته وحشی چرا چشتو داغون کردی؟(نویسنده:به بچم احترام بزارر😂)
ات:با گاو نر دعواش شد
جنی و جونگ کوک:گاو نر؟
ات:گو وون
(ات و جیمین کنار هم میشینن و ات یخ رو برای جیمین نگه میداره)
جونگ کوک:جیمین میخوای برات نگه دارم
ات:خودم نگه میدارم
کوک:اک
*گو وون اومد*
ات و جونگ کوک:هوی نزدیک ما نشو روانی
ات:عه باهم گفتیم🤣
جنی:هی گوزو(گو وون)با دوستای من دعوا میکنی و بهشون صدمه میزنی؟
گو وون:دلم خواست دعوا کنم مشکل داری
جنی:من مشکل ندارم برعکس مغز تو
گو وون:گه نخور
جونگ کوک:نترس تورو نمیخوره
جیمین:گاو نر گفته باشم الان کاری کردی ات ازت متنفره
ات:اینو راس گفتی
*چند روز بعد وقتی که چش جیمین خوبه*
(بعد مدرسه)
ات:جیمینیا امروز دوستم از ژاپن داره میاد دلم میخواد ببینیش همیشه تو ریاضی بهم کمک میکنه قراره بیاد خونم میشه امروز ساعت ۵بیای خونمون
جیمین:اک
*ساعت۵*
ات:الاناس که بیاد
*زینگگگگ*
ات:اومدددددد
جیمین:فکر کنم خیلی دوسش داری😅
ات:وای های هیونجی
هیونجی:های گوگولی
جیمین:سلام
هیونجی:سلام،،ات نمیخوای معرفی کنی
ات:اوه خوب هینجی این جیمینه دوس پسرم و جیمین این هیونجی دوستم که از بچگی کنارم بوده و با ریاضی ازدواج کرده😅😂
هیونجی:های جیمین
جیمین:های شوهر ریاضی
هیونجی:ای باباااا اتتتت
جیمین:ات من یه کاری دارم میرم یه ۲۰ دیقه دیگه میام
ات:اک عشقم
*جیمین رفت کارشو انجام داد و اومد*
ذهن جیمین:وقتی اومدم وقتی دیدم ات و هیونجی دارن چیکار میکنن سگ که نه بدتر از سگ شدم
چطور بود؟✨️
پارت چهارم
داشتم با جنی ناهار میخوردم که با دیدن صحنه اینکه گو وون جیمین دارن دعوا میکنن(بزن بزن🤣)و داد میزنن سگ شدم و رفتم پیششون(نویسنده:اخ جون دعوا🤣)
ات:چیکار میکنین(داد)
جیمبن:این میخواد تورو از من بدزده
گو وون:امم..چ..چیمیگی
جیمین:همین الان داشتی منو میزدی و اینو میگفتی*چش جیمین کبود شده*
(ات وقتی میبینه چش جیمین کبوده میره سمت جیمین و دستشو میزاره رو صورتش و ات و جیمین به هم همینجور نگا میکنن)
ات:من چند بار بهت بگم به خودت صدمه نزن*اروم*
گو وون:اونم منو زد*داد*
ات:تو خفه شو عوضی
جیمین:خوبم
ات:نه خوب نیستی،،بیا بریم پیش پرستار
جیمین:باشه
(ات و جیمین رفتن پیش پرستار و پرستار به جیمین یخ داد تا بزاره رو چشمم و برگشتن به کلاس)
جنی:عه جیمین چیشد*نگران*
جونگ کوک:عه چته وحشی چرا چشتو داغون کردی؟(نویسنده:به بچم احترام بزارر😂)
ات:با گاو نر دعواش شد
جنی و جونگ کوک:گاو نر؟
ات:گو وون
(ات و جیمین کنار هم میشینن و ات یخ رو برای جیمین نگه میداره)
جونگ کوک:جیمین میخوای برات نگه دارم
ات:خودم نگه میدارم
کوک:اک
*گو وون اومد*
ات و جونگ کوک:هوی نزدیک ما نشو روانی
ات:عه باهم گفتیم🤣
جنی:هی گوزو(گو وون)با دوستای من دعوا میکنی و بهشون صدمه میزنی؟
گو وون:دلم خواست دعوا کنم مشکل داری
جنی:من مشکل ندارم برعکس مغز تو
گو وون:گه نخور
جونگ کوک:نترس تورو نمیخوره
جیمین:گاو نر گفته باشم الان کاری کردی ات ازت متنفره
ات:اینو راس گفتی
*چند روز بعد وقتی که چش جیمین خوبه*
(بعد مدرسه)
ات:جیمینیا امروز دوستم از ژاپن داره میاد دلم میخواد ببینیش همیشه تو ریاضی بهم کمک میکنه قراره بیاد خونم میشه امروز ساعت ۵بیای خونمون
جیمین:اک
*ساعت۵*
ات:الاناس که بیاد
*زینگگگگ*
ات:اومدددددد
جیمین:فکر کنم خیلی دوسش داری😅
ات:وای های هیونجی
هیونجی:های گوگولی
جیمین:سلام
هیونجی:سلام،،ات نمیخوای معرفی کنی
ات:اوه خوب هینجی این جیمینه دوس پسرم و جیمین این هیونجی دوستم که از بچگی کنارم بوده و با ریاضی ازدواج کرده😅😂
هیونجی:های جیمین
جیمین:های شوهر ریاضی
هیونجی:ای باباااا اتتتت
جیمین:ات من یه کاری دارم میرم یه ۲۰ دیقه دیگه میام
ات:اک عشقم
*جیمین رفت کارشو انجام داد و اومد*
ذهن جیمین:وقتی اومدم وقتی دیدم ات و هیونجی دارن چیکار میکنن سگ که نه بدتر از سگ شدم
چطور بود؟✨️
۲.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.