یهو شروع کرد به اذیت کردن من
یهو شروع کرد به اذیت کردن من
فکر کنم میخواست بهم تجا،وز کنه
داشتم سعی میکردم
داشت کنم و در اورد و میخواست بهم نزدیک سه
شروع کردم به دستور پا زدن
تا اینکه دیگه خسته شدم و افتادم روی زمین
دستاش و خودش خیلی بزرگ بود من خیلی کوچیک بودم داشتم
که یهو
از زبون ته
دیدم کاتسومی نیست
همه جا رو دنبالش کردم
از خدمتکارا پرسیدم اما نبود گفتن زفته
فکر کنم میخواست بهم تجا،وز کنه
داشتم سعی میکردم
داشت کنم و در اورد و میخواست بهم نزدیک سه
شروع کردم به دستور پا زدن
تا اینکه دیگه خسته شدم و افتادم روی زمین
دستاش و خودش خیلی بزرگ بود من خیلی کوچیک بودم داشتم
که یهو
از زبون ته
دیدم کاتسومی نیست
همه جا رو دنبالش کردم
از خدمتکارا پرسیدم اما نبود گفتن زفته
۱.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.