ای که به لطفِ و صفا جان وجهانی مرا
ای که به لطفِ و صفا جان وجهانی مرا
عشقِ تو در سینهام آتشِ جانی مرا
در قدمت مینهم جان به غرامت به وام
گر همه جانها بود در پیِ جانی مرا
من نیم آن کافری کز تو نمی شد گریخت
با همه حشمتگری همچو بهاری مرا
با که کنم داوری کز تو به نُهپارسی
راه نباشد به دلگر تو بخوانی مرا
دل به تو دادم که هیچ کس نکند التفات
تا به قیامت اگر باز ستانی مرا
عشقِ تو در سینهام آتشِ جانی مرا
در قدمت مینهم جان به غرامت به وام
گر همه جانها بود در پیِ جانی مرا
من نیم آن کافری کز تو نمی شد گریخت
با همه حشمتگری همچو بهاری مرا
با که کنم داوری کز تو به نُهپارسی
راه نباشد به دلگر تو بخوانی مرا
دل به تو دادم که هیچ کس نکند التفات
تا به قیامت اگر باز ستانی مرا
۱.۶k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.