کاپیتانووو دکتر میشه
کاپیتانووو دکتر میشه
از اتاق عمل میاد بیرون.
پسر مریض میپرسه حال پدرم چطوره؟ میگه :پدرت دچار فراموشی شد،پاهاش فلج شده،نمیتونه حرف بزنه، شبها تو خواب داد میزنه یه دستشو باس قطع کنیم یه چشمشم از حدقه زده بیروووون
. پسر با ناامیدی تکیه میده به دیوار و دودستی میکوبه به سرش و میفته زمین
دکتر کاپیتانووو بهش میگه خخخخ شوخی کردم بابات مرد..
خخ
دمت گرم کااااپی
از اتاق عمل میاد بیرون.
پسر مریض میپرسه حال پدرم چطوره؟ میگه :پدرت دچار فراموشی شد،پاهاش فلج شده،نمیتونه حرف بزنه، شبها تو خواب داد میزنه یه دستشو باس قطع کنیم یه چشمشم از حدقه زده بیروووون
. پسر با ناامیدی تکیه میده به دیوار و دودستی میکوبه به سرش و میفته زمین
دکتر کاپیتانووو بهش میگه خخخخ شوخی کردم بابات مرد..
خخ
دمت گرم کااااپی
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.