یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . . . . . تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . . . . . احساس سوختن به تماشا نمی شود
۸.۱k
۰۸ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.