ساسانی
ساسانی
این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجدداً سعی کرد تا هپتالیان را بیرون براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یک اشرافزادی ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر (یا سوخرا) تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا ماند. بلاش (۴۸۴-۴۸۸) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیات امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصاً در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و معزول شد (گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند)، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست.
قباد اول (۴۸۸-۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند بامداد بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و ههسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در Susa به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد.
عکس #سپاهان اصفهان
این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجدداً سعی کرد تا هپتالیان را بیرون براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یک اشرافزادی ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر (یا سوخرا) تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا ماند. بلاش (۴۸۴-۴۸۸) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیات امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصاً در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و معزول شد (گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند)، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست.
قباد اول (۴۸۸-۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند بامداد بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و ههسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در Susa به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد.
عکس #سپاهان اصفهان
۴۷۶
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.