مردی نزد روانشناسی رفت و از غم بزرگی که در دلش بود برای د
مردی نزد روانشناسی رفت و از غم بزرگی که در دلش بود برای دکتر گفت
دکتر گفت : در سیرک شهر یک دلقک است به انجا برو ان دلقک تو را میخنداند
مرد لبخندی زد و گفت : من همان دلقکم!!
دکتر گفت : به جهنم که همان دلقکی
مرد گفت: کثافت پول ویزیت دادم باید درمانم بکنی
دکتر گفت : برو نفهم بیشعور من فقط همون رو بلد بودم دیگه درمان دیگه ایی بلد نیستم
مرد گفت: پس اشغال پولمو پس بده
و دکتر پول دلقک را پس داد
ملاحضه : ان مرد دلقک نبود پولش را از دکتر پس گرفت و رفت پیش اون دلقک :●|
دکتر گفت : در سیرک شهر یک دلقک است به انجا برو ان دلقک تو را میخنداند
مرد لبخندی زد و گفت : من همان دلقکم!!
دکتر گفت : به جهنم که همان دلقکی
مرد گفت: کثافت پول ویزیت دادم باید درمانم بکنی
دکتر گفت : برو نفهم بیشعور من فقط همون رو بلد بودم دیگه درمان دیگه ایی بلد نیستم
مرد گفت: پس اشغال پولمو پس بده
و دکتر پول دلقک را پس داد
ملاحضه : ان مرد دلقک نبود پولش را از دکتر پس گرفت و رفت پیش اون دلقک :●|
۱.۰k
۱۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.