1,,فصل و پست بسم الله الرحمن الرحیم
1,,فصل و پست بسم الله الرحمن الرحیم
لیشام :
-پففففففففففف .... بابا پوکیدم انقد فک کردم اه.
نیشام -من که هیچی به ذهنم نمی رسه. -نیس که همیشه مخ فندوقیت کار می کرد!
نیشام-پا میشم میام جرت می دما!
-مهی جووووون بیا زنتو جم کن ایشون وحشی تشریف دارن می ترسم حمله کنن
مهرداد -واااااای لیشام بهم نگو مهی بدم میاد
-خا بابا چرا جوش میاری
نیشام به حالت کلافه ای گف :اههههههههه بسه دیگه لیشام مث اینکه داریم برا توی امل سلول های خاکستری نازمو می سوزونما
-عمت فدای سلولات که هیچ ، مولکولاتم هیچ ،اتم هات شه.
نیشام -اونکه بعلــــــــــــه
-یه جوری بعله می گه انگار داره سر سفره عقد جواب مهی و می ده
با نازو عشوه گف :اونو به وقتش می دم عزیزم .
-عـــــــــــــــــــقــــــــــــ ... عشوت تو حولقوم مهی .
یهو مهی اینهو برق گرفته ها از جاش بلند شد وگف : فهمییییییدم ....
منو نیشام کپ کردیم
مهرداد-چتونه شما؟
نیشام یه دونه زد پس کله مهرداد که سرش رف جلو برگش
نیشام - تو نمی تونی مث آدم بگی ؟ ها ؟
- حالا چی کفش کردی ؟
مهرداد -حالا که این طوری شد نمی گم !
- آها پ نمی گی ... باحات متفکری ادامه دادم : شاید اگه به والدین گرامم گفتم که تو و نیشام دو ساله همو می شناسین قبول کنی بگی.هوم؟
هاهاهاها فک کنم نقشم گرف چون مامان بابا بدشون میاد قبل ازدواج دو طرف باهم دوس باشن هاها
نیشام - تو گوه میخوری بگی کره خر
-من تو رو نمی خورم عزیزم
مهرداد - چون خیلی اصرار می کنین می گم
- اونوقت کی اصرار کرد مهی جوووون ؟
مهرداد- اوووم ... نکردی ؟
- خخخخ ... اسکولیا بنال ببینم چیو کفشیدی؟
مهرداد - خوبه ما از این وروجک پن سال بزرگ تریما بمون زور می گه .
نیشام - اگه نمی گی من برم به اطلاع والدینم برسونم که ...
مهرداد پرید وسط حرف نیشام : خوبه والا ... خواهرا دس به یکی کردین سرمنو زیر آب کنین .
-ایول باو ... لایک داری آجی ... مهی تو ام دو ساعت ما رو مچل خودت کردی د بگو د
مهرداد - باش بابا ... من یه دوس دارم که خوانندس تو آلمانه ینی خارجیه دو رگس باباش ایرانی مادرش خارجی ... این پسره باس مزدوج شه .... چون خوانندس همین طوری براش حرف در میارن پدره هم از این وضیت خسته شده و می گه باید مزدوج شی .... ینی پسره می خواد با دوس دخترش که دوسش داره مزدوج شه ... ولی پدره می گه من نمیدونم که اون دختره ی بی خانواده با چن نفر رابطه ج.ن .س.ی داشته و باچن نفر دوس بوده ... پسره عصبانی شده ولی چون برا پدرش احترام خاصی قاءل بوده حرفی نمی زنه ولی می گه خو پ من با کی مزدوج شم ...ادامه دارد...
پست بعدی رم اگ خوشتون بیاد میزارم
کمک کنین تمومش کنم .... ممنون
لیشام :
-پففففففففففف .... بابا پوکیدم انقد فک کردم اه.
نیشام -من که هیچی به ذهنم نمی رسه. -نیس که همیشه مخ فندوقیت کار می کرد!
نیشام-پا میشم میام جرت می دما!
-مهی جووووون بیا زنتو جم کن ایشون وحشی تشریف دارن می ترسم حمله کنن
مهرداد -واااااای لیشام بهم نگو مهی بدم میاد
-خا بابا چرا جوش میاری
نیشام به حالت کلافه ای گف :اههههههههه بسه دیگه لیشام مث اینکه داریم برا توی امل سلول های خاکستری نازمو می سوزونما
-عمت فدای سلولات که هیچ ، مولکولاتم هیچ ،اتم هات شه.
نیشام -اونکه بعلــــــــــــه
-یه جوری بعله می گه انگار داره سر سفره عقد جواب مهی و می ده
با نازو عشوه گف :اونو به وقتش می دم عزیزم .
-عـــــــــــــــــــقــــــــــــ ... عشوت تو حولقوم مهی .
یهو مهی اینهو برق گرفته ها از جاش بلند شد وگف : فهمییییییدم ....
منو نیشام کپ کردیم
مهرداد-چتونه شما؟
نیشام یه دونه زد پس کله مهرداد که سرش رف جلو برگش
نیشام - تو نمی تونی مث آدم بگی ؟ ها ؟
- حالا چی کفش کردی ؟
مهرداد -حالا که این طوری شد نمی گم !
- آها پ نمی گی ... باحات متفکری ادامه دادم : شاید اگه به والدین گرامم گفتم که تو و نیشام دو ساله همو می شناسین قبول کنی بگی.هوم؟
هاهاهاها فک کنم نقشم گرف چون مامان بابا بدشون میاد قبل ازدواج دو طرف باهم دوس باشن هاها
نیشام - تو گوه میخوری بگی کره خر
-من تو رو نمی خورم عزیزم
مهرداد - چون خیلی اصرار می کنین می گم
- اونوقت کی اصرار کرد مهی جوووون ؟
مهرداد- اوووم ... نکردی ؟
- خخخخ ... اسکولیا بنال ببینم چیو کفشیدی؟
مهرداد - خوبه ما از این وروجک پن سال بزرگ تریما بمون زور می گه .
نیشام - اگه نمی گی من برم به اطلاع والدینم برسونم که ...
مهرداد پرید وسط حرف نیشام : خوبه والا ... خواهرا دس به یکی کردین سرمنو زیر آب کنین .
-ایول باو ... لایک داری آجی ... مهی تو ام دو ساعت ما رو مچل خودت کردی د بگو د
مهرداد - باش بابا ... من یه دوس دارم که خوانندس تو آلمانه ینی خارجیه دو رگس باباش ایرانی مادرش خارجی ... این پسره باس مزدوج شه .... چون خوانندس همین طوری براش حرف در میارن پدره هم از این وضیت خسته شده و می گه باید مزدوج شی .... ینی پسره می خواد با دوس دخترش که دوسش داره مزدوج شه ... ولی پدره می گه من نمیدونم که اون دختره ی بی خانواده با چن نفر رابطه ج.ن .س.ی داشته و باچن نفر دوس بوده ... پسره عصبانی شده ولی چون برا پدرش احترام خاصی قاءل بوده حرفی نمی زنه ولی می گه خو پ من با کی مزدوج شم ...ادامه دارد...
پست بعدی رم اگ خوشتون بیاد میزارم
کمک کنین تمومش کنم .... ممنون
۱۱.۵k
۲۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.