مدفن امام علی (ع) چگونه پیدا شد؟
مدفن امام علی (ع) چگونه پیدا شد؟
پس از به شهادت رسیدن امام علی(ع)
به دستور ایشان، فرزندانش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام، بدن مطهر او را در زمین مرتفعی که عرب به آن «نجف» می گوید، مدفون ساختند. بدون اینکه مردم بدانند محل دفن حضرت علی (ع) کجاست.
بواسطه کینه دیرینه ای که دشمنان از وی به دل گرفته بودند و در سینه پنهان داشتند، چنانچه که از خلافت و روی کار آمدن وی نگران و ناراضی بودند اگر دستی به قبر او پیدا می کردند، از تعرض به ساحت مقدس و مدفن مقدس آن حضرت خودداری نمی نمودند.
از این رو مدفن امیرالمؤمنان در حدود 150 سال همچنان از انظار عموم پنهان بود و فقط ائمه طاهرین و عده ای از شاگردان مخصوص آن بزرگواران از محل دفن آن حضرت آگاه بودند، و در فرصتهایی که دست می داد، دور از چشم دشمنان، تربت پاک شاه مردان را زیارت می کردند.
با این وصف روزی هارون الرشید در بیرون کوفه که دشت وسیعی بود، به صید آهو رفت. به فرمان او اطراف بیابان را قرق کردند و از هر طرف آهوان را رم می دادند تا به تیررس خلیفه قرار گیرند. ناگهان چشم هارون الرشید به یک گله آهو افتاد و آنها را دنبال کرد، شکارچیان وی نیز تازی ها و بازهای شکاری را رها کردند که نگذارند آهوان فرار کنند.
آهوان بسرعت از تلی بالا رفتند و در آنجا خوابیده و آرام گرفتند. شکارچیان و هارون الرشید دیدند همین که سگها و بازهای شکاری نزدیک بلندی می رسند هر کدام به سویی پرت می شوند. آهوان بدون هیچ واهمه ای از بلندی به زیر می آمدند و همین که سگها و بازهای شکاری را بطرف آنها رها می کردند به نقطه مرتفع تل بالا رفته و آسوده می خوابیدند ولی هر بار که سگها و بازها برای صید آنها می خواستند از بلندی بالا روند به طرز اسرارآمیزی سقوط می کردند.
هارون و همراهان تا سه بار شاهد این وضع بودند، شکارچیان تعجب کردند و هارون حیران ماند. هارون دستور داد برای وی خیمه زدند و سفارش کرد بروند کوفه و مردی سالخورده که از اوضاع آن محل اطلاع داشته باشد پیدا نموده بیاورند پیرمردی فرتوت از قبیله بنی اسد را پیدا کردند و نزد هارون آوردند. هارون از پیرمرد پرسید: آیا راجع به این نقطه اطلاعی دارد و از گذشتگان خبری شنیده است؟
پیرمرد گفت: اگرخلیفه به من تامین بدهد که خودم و این محل در امان باشد اطلاعی که دارم در اختیار می گذارم.
هارون گفت: خدا را گواه می گیرم که از جانب من هیچگونه صدمه ای به تو و این محل نخواهد رسید.
پیر مرد گفت: پدرم برای من نقل کرده که در زمان پدرش شیعیان عقیده داشتند که این بلندی محل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام است. خدا اینجا را حریم امن خود قرار داده است و هر کس بدان پناه برد در امان خواهد بود.
هارون تا این را شنید از اسب پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در همان نقطه به نماز ایستاد سپس خود را به زمین افکند و تا سه روز گریه و زاری کرد...
هارون دستور داد گنبدی بر آن تربت پاک بنا کردند و هر بار که به کوفه می آمد به زیارت آن حضرت می رفت. بدینگونه مدفن امیرالمؤمنین به دست یکی از دشمنان آن حضرت کشف شد و زیارتگاه خاص و عام گردید.
〓 لینک جنبش سایبری صامدون(jcs)〓
http://line.me/ti/p/%40qti6849s
پس از به شهادت رسیدن امام علی(ع)
به دستور ایشان، فرزندانش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام، بدن مطهر او را در زمین مرتفعی که عرب به آن «نجف» می گوید، مدفون ساختند. بدون اینکه مردم بدانند محل دفن حضرت علی (ع) کجاست.
بواسطه کینه دیرینه ای که دشمنان از وی به دل گرفته بودند و در سینه پنهان داشتند، چنانچه که از خلافت و روی کار آمدن وی نگران و ناراضی بودند اگر دستی به قبر او پیدا می کردند، از تعرض به ساحت مقدس و مدفن مقدس آن حضرت خودداری نمی نمودند.
از این رو مدفن امیرالمؤمنان در حدود 150 سال همچنان از انظار عموم پنهان بود و فقط ائمه طاهرین و عده ای از شاگردان مخصوص آن بزرگواران از محل دفن آن حضرت آگاه بودند، و در فرصتهایی که دست می داد، دور از چشم دشمنان، تربت پاک شاه مردان را زیارت می کردند.
با این وصف روزی هارون الرشید در بیرون کوفه که دشت وسیعی بود، به صید آهو رفت. به فرمان او اطراف بیابان را قرق کردند و از هر طرف آهوان را رم می دادند تا به تیررس خلیفه قرار گیرند. ناگهان چشم هارون الرشید به یک گله آهو افتاد و آنها را دنبال کرد، شکارچیان وی نیز تازی ها و بازهای شکاری را رها کردند که نگذارند آهوان فرار کنند.
آهوان بسرعت از تلی بالا رفتند و در آنجا خوابیده و آرام گرفتند. شکارچیان و هارون الرشید دیدند همین که سگها و بازهای شکاری نزدیک بلندی می رسند هر کدام به سویی پرت می شوند. آهوان بدون هیچ واهمه ای از بلندی به زیر می آمدند و همین که سگها و بازهای شکاری را بطرف آنها رها می کردند به نقطه مرتفع تل بالا رفته و آسوده می خوابیدند ولی هر بار که سگها و بازها برای صید آنها می خواستند از بلندی بالا روند به طرز اسرارآمیزی سقوط می کردند.
هارون و همراهان تا سه بار شاهد این وضع بودند، شکارچیان تعجب کردند و هارون حیران ماند. هارون دستور داد برای وی خیمه زدند و سفارش کرد بروند کوفه و مردی سالخورده که از اوضاع آن محل اطلاع داشته باشد پیدا نموده بیاورند پیرمردی فرتوت از قبیله بنی اسد را پیدا کردند و نزد هارون آوردند. هارون از پیرمرد پرسید: آیا راجع به این نقطه اطلاعی دارد و از گذشتگان خبری شنیده است؟
پیرمرد گفت: اگرخلیفه به من تامین بدهد که خودم و این محل در امان باشد اطلاعی که دارم در اختیار می گذارم.
هارون گفت: خدا را گواه می گیرم که از جانب من هیچگونه صدمه ای به تو و این محل نخواهد رسید.
پیر مرد گفت: پدرم برای من نقل کرده که در زمان پدرش شیعیان عقیده داشتند که این بلندی محل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام است. خدا اینجا را حریم امن خود قرار داده است و هر کس بدان پناه برد در امان خواهد بود.
هارون تا این را شنید از اسب پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در همان نقطه به نماز ایستاد سپس خود را به زمین افکند و تا سه روز گریه و زاری کرد...
هارون دستور داد گنبدی بر آن تربت پاک بنا کردند و هر بار که به کوفه می آمد به زیارت آن حضرت می رفت. بدینگونه مدفن امیرالمؤمنین به دست یکی از دشمنان آن حضرت کشف شد و زیارتگاه خاص و عام گردید.
〓 لینک جنبش سایبری صامدون(jcs)〓
http://line.me/ti/p/%40qti6849s
۲.۳k
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.