شب در خم گیسوی تو عابر می شد با هر نفست بهار ظاهر می شد ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم با دیدن چشمان تو عاشق می شد
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.