یا اباعبدالله.............
یا اباعبدالله.............
قلب را وادی جنون کردم
عقل را از سرم برون کردم
آتش عشق را فزون کردم
بارها پیک سرنگون کردم
آبروی پیاله را بردم
سرخود نیستم،زمین خوردم
خواب را می پرانم از چشمم
باده ها می فشانم از چشمم
کارها می کشانم از چشمم
سالها نیمه جانم از چشمم
عشق تو کار و کس نمی داند
آتشت خار و خس نمی داند
غیبت از ماست اصل حاضرها
حس ناب تمام شاعرها
خیر مقدم بگو به زائر ها
ای رفیق جواد ذاکرها
دست من را بگیر جا ماندم
پُرم از ناله،بی صدا ماندم
در دلم جا شده عنایت تو
وا شده کام من به تربت تو
مانده ام زیر دین هیئت تو
پای ما و ره هدایت تو
من به ابروی تو بدهکارم
حضرت عشق!دوستت دارم
عشق تو می زند بهم قانون
من«حبیب» توام میانه خون
«عابسم»، کرده ای مرا مجنون
«جُونم»،هرگز نمی روم بیرون
«حُرم» و از عنایتت مردم
من «زهیرم» به تو گره خوردم
ای گدای گدای تو حاتم
چای تلخ مجالست زمزم
عالمی زنده از تو،عیسی هم
ای رباب تو اسوه ی مریم
چه کسی یار ماست غیر از تو
می رسد هر دقیقه خیر از تو
نوکرت گرچه نوکری عاصی ست
خوب دانی چقدر احساسی ست
.......................................
مادرم سخت حضرت عباسی ست
آنقدر گریه کرده با علمش
با خود آورده کاشیِ حرمش
عیش من را کسی بهم نزند
سخن از باده خوردنم نزند
به دلم آتش حرم نزند
حرفی از بیت محتشم نزند
ظاهراً زنده ام ولی مُردم!
دورم از یار و بد گره خوردم
نکن اینقدر دست به سر ما را
نکن اینقدر خون جگر ما را
تا سوا می کنی،نخر ما را!
باشد اصلا حرم نبر ما را
تو به زوار خود برس!خوش باش!
حال ما را ولی توهم ای کاش....
بعد یک عمر کربلایم کو؟
صله ی اشک روضه هایم کو؟
قول دادی حرم میایم،کو؟
گله دارم،امام رضایم کو؟
ای امام رضا وساطت کن
کربلایی به ما عنایت کن
ع.ا
قلب را وادی جنون کردم
عقل را از سرم برون کردم
آتش عشق را فزون کردم
بارها پیک سرنگون کردم
آبروی پیاله را بردم
سرخود نیستم،زمین خوردم
خواب را می پرانم از چشمم
باده ها می فشانم از چشمم
کارها می کشانم از چشمم
سالها نیمه جانم از چشمم
عشق تو کار و کس نمی داند
آتشت خار و خس نمی داند
غیبت از ماست اصل حاضرها
حس ناب تمام شاعرها
خیر مقدم بگو به زائر ها
ای رفیق جواد ذاکرها
دست من را بگیر جا ماندم
پُرم از ناله،بی صدا ماندم
در دلم جا شده عنایت تو
وا شده کام من به تربت تو
مانده ام زیر دین هیئت تو
پای ما و ره هدایت تو
من به ابروی تو بدهکارم
حضرت عشق!دوستت دارم
عشق تو می زند بهم قانون
من«حبیب» توام میانه خون
«عابسم»، کرده ای مرا مجنون
«جُونم»،هرگز نمی روم بیرون
«حُرم» و از عنایتت مردم
من «زهیرم» به تو گره خوردم
ای گدای گدای تو حاتم
چای تلخ مجالست زمزم
عالمی زنده از تو،عیسی هم
ای رباب تو اسوه ی مریم
چه کسی یار ماست غیر از تو
می رسد هر دقیقه خیر از تو
نوکرت گرچه نوکری عاصی ست
خوب دانی چقدر احساسی ست
.......................................
مادرم سخت حضرت عباسی ست
آنقدر گریه کرده با علمش
با خود آورده کاشیِ حرمش
عیش من را کسی بهم نزند
سخن از باده خوردنم نزند
به دلم آتش حرم نزند
حرفی از بیت محتشم نزند
ظاهراً زنده ام ولی مُردم!
دورم از یار و بد گره خوردم
نکن اینقدر دست به سر ما را
نکن اینقدر خون جگر ما را
تا سوا می کنی،نخر ما را!
باشد اصلا حرم نبر ما را
تو به زوار خود برس!خوش باش!
حال ما را ولی توهم ای کاش....
بعد یک عمر کربلایم کو؟
صله ی اشک روضه هایم کو؟
قول دادی حرم میایم،کو؟
گله دارم،امام رضایم کو؟
ای امام رضا وساطت کن
کربلایی به ما عنایت کن
ع.ا
۲.۸k
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.