روزی شخصی از حضرت موسی (ع) خواست تا از خدا بخواهد گناه او
روزی شخصی از حضرت موسی (ع) خواست تا از خدا بخواهد گناه او را ببخشد.
حضرت موسی (ع) وقتی به کوه طور رسید، به خدا فرمود: ای خدا میدانی که بنده ات از من چه خواست؟
خطاب آمد، یا موسی از گناه این بنده گذشتم و هرکس از ما طلب مغفرت نماید، او را می پذیرم مگر کشنده ی حسین بن علی (ع).
حضرت موسی (ع) عرض کرد: قاتل او کیست؟
خطاب آمد: قاتل او از امت جد اوست و از گمراهان و طاغوتیان. او را در کربلا می کشند و جسد حسین را بی کفن و عریان روی زمین می اندازند و اموال او را به غارت می برند و زن و فرزندانش را اسیر می کنند و در شهرها می گردانند. سرهای آنان را روی نیزه ها نصب می کنند و بر سر بازارها طواف می دهند.
حضرت موسی (ع) چون این سخنان را شنید گریست
حضرت موسی (ع) وقتی به کوه طور رسید، به خدا فرمود: ای خدا میدانی که بنده ات از من چه خواست؟
خطاب آمد، یا موسی از گناه این بنده گذشتم و هرکس از ما طلب مغفرت نماید، او را می پذیرم مگر کشنده ی حسین بن علی (ع).
حضرت موسی (ع) عرض کرد: قاتل او کیست؟
خطاب آمد: قاتل او از امت جد اوست و از گمراهان و طاغوتیان. او را در کربلا می کشند و جسد حسین را بی کفن و عریان روی زمین می اندازند و اموال او را به غارت می برند و زن و فرزندانش را اسیر می کنند و در شهرها می گردانند. سرهای آنان را روی نیزه ها نصب می کنند و بر سر بازارها طواف می دهند.
حضرت موسی (ع) چون این سخنان را شنید گریست
۲.۲k
۰۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.