خسته از غریبه ای که هیچوقت آشنانشد
خسته از غریبه ای که هیچوقت آشنانشد
خسته ام خسته
خسته ازهمه چیزو همه کس
خسته از هرچی نیست و هست
خسته ازتو که دیگر نیستی
خسته از نبودن و رفتنت و آواره بی کسی
خسته از لحظهاکه پراز روئیای برگشتن توست
اززمستونی که قلب یخی تورو به یاده من میاره
حکایت دستاهای سردوچهره بی روح تو رو برام بازگو میکند
خسته ازچشای ابری و گرفته که حتی یه قطره برای باریدن نداره
خسته از روئیاهایی که دیگر طلایی نیست
خسته از محبتی که هیچوقت صادق نبود .......
خسته ام خسته
خسته ازهمه چیزو همه کس
خسته از هرچی نیست و هست
خسته ازتو که دیگر نیستی
خسته از نبودن و رفتنت و آواره بی کسی
خسته از لحظهاکه پراز روئیای برگشتن توست
اززمستونی که قلب یخی تورو به یاده من میاره
حکایت دستاهای سردوچهره بی روح تو رو برام بازگو میکند
خسته ازچشای ابری و گرفته که حتی یه قطره برای باریدن نداره
خسته از روئیاهایی که دیگر طلایی نیست
خسته از محبتی که هیچوقت صادق نبود .......
۱.۱k
۰۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.