.
.
تازه از راه رسیده بودم که دیدم پدرم با اون دستای چروکش درب قوطی زیتونو داره باز میکنه اما زورش نمیرسه ، یه بوسش کردم. قوطی رو گرفتم و با یه حرکت کوچولو بازش کردم اما دوباره بستمش و ظاهر رو طوری حفظ کردم که نتونستم بازش کنم
قوطی رو دادم به پدرم و گفتم بابا جون کار خودته من نمیتونم
پدرهم با یه نگاه همراه صلابت از این حرفم قوطی رو مجدد گرفت و با کلنجاری که رفت درقوطی رو بازکرد
دیدم خنده رو لباش اومد و گفت بیا حاج خانم بیا اینم درب قوطی زیتون که میگفتی نمیتونی
مامانم از تو آشپزخونه گفت نه بابا هنوز مردی هستی برای خودت.
مهربون هیچ وقت به یه مرد نگیم نمیتونی
در عوض به جای تحقیر، راهی پیدا کنیم که شوهر، پدر، پسر ، برادر و هر مرد مهم زندگیمون را با پر رنگ کردن تواناییهاشون تشویق و تمجید کنیم
دوست مهربون دقت کنیم در زیتون هامون را شل کنیم، ولی زندگیهامون را محکم کنیم
تازه از راه رسیده بودم که دیدم پدرم با اون دستای چروکش درب قوطی زیتونو داره باز میکنه اما زورش نمیرسه ، یه بوسش کردم. قوطی رو گرفتم و با یه حرکت کوچولو بازش کردم اما دوباره بستمش و ظاهر رو طوری حفظ کردم که نتونستم بازش کنم
قوطی رو دادم به پدرم و گفتم بابا جون کار خودته من نمیتونم
پدرهم با یه نگاه همراه صلابت از این حرفم قوطی رو مجدد گرفت و با کلنجاری که رفت درقوطی رو بازکرد
دیدم خنده رو لباش اومد و گفت بیا حاج خانم بیا اینم درب قوطی زیتون که میگفتی نمیتونی
مامانم از تو آشپزخونه گفت نه بابا هنوز مردی هستی برای خودت.
مهربون هیچ وقت به یه مرد نگیم نمیتونی
در عوض به جای تحقیر، راهی پیدا کنیم که شوهر، پدر، پسر ، برادر و هر مرد مهم زندگیمون را با پر رنگ کردن تواناییهاشون تشویق و تمجید کنیم
دوست مهربون دقت کنیم در زیتون هامون را شل کنیم، ولی زندگیهامون را محکم کنیم
۲.۰k
۱۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.