ای دل زخم آشنا! طاقت برایت می خرم
ای دل زخم آشنا! طاقت برایت میخرم
از تماشایِ جهان، حسرت برایت میخرم
سکهی لبخند خود را میدهم دستِ کسی
جنسِ دستِ اوّلِ محنت برایت میخرم
از درونِ گرگ بازارِ جهان وهمناک
برّهی معصومِ من! جرأت برایت می خرم
دیدهام لرز تو را در قحطسالان وفاِ
از دکانِ عاشقی، کسوت برایت میخرم
غصه را بگذار ای طفلِ بهانهجویِ من
بادبادک، کوچه، گل، ساعت برایت میخرم
از شلوغِ راسته بازارِ مرغانِ اسیر
خاطراتِ کوچهی خلوت برایت میخرم
تا بیاویزی گلوی خویش را از سقف شب
یک طناب از آرزو،راحت برایت میخرم..
از تماشایِ جهان، حسرت برایت میخرم
سکهی لبخند خود را میدهم دستِ کسی
جنسِ دستِ اوّلِ محنت برایت میخرم
از درونِ گرگ بازارِ جهان وهمناک
برّهی معصومِ من! جرأت برایت می خرم
دیدهام لرز تو را در قحطسالان وفاِ
از دکانِ عاشقی، کسوت برایت میخرم
غصه را بگذار ای طفلِ بهانهجویِ من
بادبادک، کوچه، گل، ساعت برایت میخرم
از شلوغِ راسته بازارِ مرغانِ اسیر
خاطراتِ کوچهی خلوت برایت میخرم
تا بیاویزی گلوی خویش را از سقف شب
یک طناب از آرزو،راحت برایت میخرم..
۳۸۱
۱۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.