عاشقانه
مرا ببر به افق های دور دستِ خودت
به گوشه ای که در آن خوشه ها، شراره کند
تو باشی و من و یک آسمان صاف و کبود
هلالِ ماه _ به حیرت _ تو را نظاره کند
چه دیر آمدم و یافتم تو را ای عشق!
چه دیر دیدمت ای ساحلِ تماشایی!
چه زود دل به تو بستم، چه ساده دل بردی!
سلام بر تو! سلام ای شکوهِ دریایی!
نگاه کن! به تو حالا، پناه آوردم
پرندگان به هوای تو، مَستِ پَر زدن اند
نگاهشان، به دو تا تیله ی تماشایی ست
دو تیله ای که پس از این همیشه مال ِمنَ اند
به گوشه ای که در آن خوشه ها، شراره کند
تو باشی و من و یک آسمان صاف و کبود
هلالِ ماه _ به حیرت _ تو را نظاره کند
چه دیر آمدم و یافتم تو را ای عشق!
چه دیر دیدمت ای ساحلِ تماشایی!
چه زود دل به تو بستم، چه ساده دل بردی!
سلام بر تو! سلام ای شکوهِ دریایی!
نگاه کن! به تو حالا، پناه آوردم
پرندگان به هوای تو، مَستِ پَر زدن اند
نگاهشان، به دو تا تیله ی تماشایی ست
دو تیله ای که پس از این همیشه مال ِمنَ اند
۱۴.۵k
۰۱ آذر ۱۴۰۱