عاشقانه
مثل یک پنجرهی خسته و باران خورده
چشمهایم ز غمت طعنه فراوان خورده
نیستی تا که ببینی گـُل ِ بی صاحب من
تبر از حملهی بیرحمی ِ طوفان خورده
تن ِ سهراب دل از خامیِ خود بی وقفه
خنجر از عاطفهی رستم دستان خورده
سنگ شد قلب من از اشک نبودنهایت
مثل آبی که به شیرازهی سیمان خورده
عشق،درخون ِ خودش گریهکنان میغَلتَد
زخم، از جانب آن حضرت ِ درمان خورده
چشمهایم ز غمت طعنه فراوان خورده
نیستی تا که ببینی گـُل ِ بی صاحب من
تبر از حملهی بیرحمی ِ طوفان خورده
تن ِ سهراب دل از خامیِ خود بی وقفه
خنجر از عاطفهی رستم دستان خورده
سنگ شد قلب من از اشک نبودنهایت
مثل آبی که به شیرازهی سیمان خورده
عشق،درخون ِ خودش گریهکنان میغَلتَد
زخم، از جانب آن حضرت ِ درمان خورده
۹.۰k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲