قصه ای بود که مادربزرگ
قصهای بود که مادربزرگ
شبهای زمستان برایم میبافت :
یکی از رو ، دو تا از زیر ، . . .
بالاپوشی که هیچگاه گرمم نکرد !
شبهای زمستان برایم میبافت :
یکی از رو ، دو تا از زیر ، . . .
بالاپوشی که هیچگاه گرمم نکرد !
۱۸.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.