عاشقانه های شبنم
یک کتاب لب به لب شعرم که لایَش وا نشد
سرو بی بارم که هرگز قامت او تا نشد
مهرِ مهرویان به دل دارم بسی بسیارها
ای دریغ از بختِ خفته اینکه من* ها ما نشد
بسته ای بار دلت را میروی از جان من
آهِ من آنقدر نالایق که در تو جا نشد
سیل اشکم بی گدار از سد چشمانت گذشت
حیف ؛اقیانوس اشکم پای تو دریا نشد
در خَمِ پس کوچه های موی تو درمانده ام
نذرها کردم که بگشایی گره را ؛ وا نشد
سرو بی بارم که هرگز قامت او تا نشد
مهرِ مهرویان به دل دارم بسی بسیارها
ای دریغ از بختِ خفته اینکه من* ها ما نشد
بسته ای بار دلت را میروی از جان من
آهِ من آنقدر نالایق که در تو جا نشد
سیل اشکم بی گدار از سد چشمانت گذشت
حیف ؛اقیانوس اشکم پای تو دریا نشد
در خَمِ پس کوچه های موی تو درمانده ام
نذرها کردم که بگشایی گره را ؛ وا نشد
۱۱.۲k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲