عاشقانه های شبنم
پل میزنیم به نامعلوم
در میگشاییم به ناممکن
از وجود، چنان بنایی ساختیم
که نردبان هزار پلهی حضور
به گردش نمیرسد....
ما راه میرفتیم و زندگی نشستن بود
ما میدویدیم و زندگی راهرفتن بود
ما میخوابیدم و زندگی دویدن بود
نه!
انسان، هیچگاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است
در میگشاییم به ناممکن
از وجود، چنان بنایی ساختیم
که نردبان هزار پلهی حضور
به گردش نمیرسد....
ما راه میرفتیم و زندگی نشستن بود
ما میدویدیم و زندگی راهرفتن بود
ما میخوابیدم و زندگی دویدن بود
نه!
انسان، هیچگاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است
۶.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۲