عاشقانه های شبنم
مهربانی کوچ کرد از کوچههایِ انتظار
سایه ها بانگ حزین و مردمان بس بی قرار
عطر دلتنگی در و دیوار را پر کرده است
خشت خشتِ شهر رنگین شد ز خطّ و یادگار
این زمین عمری به زیرِ پای مردم میدوید
خسته از تنهاییش شد پیرمردِ روزگار
تا کلاغ و بلبل و قمری ز کوچه پر کشید
هر چنارِ کهنه شد چوبِ تبر یا چوب دار
کودکی بر سنگ فرشِ کوچه ها جا مانده است
لی لی و هر بازیِ دیگر شده بی اعتبار
خاطراتِ مادری مانده معطّل پشت در
ماندهایم اما به راه زندگی چشم انتظار
سایه ها بانگ حزین و مردمان بس بی قرار
عطر دلتنگی در و دیوار را پر کرده است
خشت خشتِ شهر رنگین شد ز خطّ و یادگار
این زمین عمری به زیرِ پای مردم میدوید
خسته از تنهاییش شد پیرمردِ روزگار
تا کلاغ و بلبل و قمری ز کوچه پر کشید
هر چنارِ کهنه شد چوبِ تبر یا چوب دار
کودکی بر سنگ فرشِ کوچه ها جا مانده است
لی لی و هر بازیِ دیگر شده بی اعتبار
خاطراتِ مادری مانده معطّل پشت در
ماندهایم اما به راه زندگی چشم انتظار
۱.۵k
۰۷ دی ۱۴۰۳