ترس
https://shereno.com/65747/62568/529673.html
من از آدمیت، زِانسان نمایان امروز
می هراسم
وزآن آدمی کز آدمیت مانده به دور
می هراسم
من آن خالقی را پرستش کنم که انسان
آفرید
ولی از خدایی که انسان آفریده است
می هراسم
شاهدم کآن مرغ در لباس طاووسی
می خرامد
من از بودن میان این همه گرگ
می هراسم
به میخانه شب مست ُ سحر نوحه
می خواند
من زِآنی که خون خلق شیشه کند
می هراسم
جمعه ای دیگر گذشت ُ صاحبش بازم
نیامد
من از آن مانع تراشان فرج امروز
می هراسم
چشم دل مملو از ایمان ُ ذهنم پر زِامید
الهی ست
من ازآن روحی که داده است امانت ،
می هراسم
من در اینجا زحاکم یا که قاضی ترسی
ندارم
من زِآن دادگر عادل به روز قیامت،
می هراسم
shahraaz
من از آدمیت، زِانسان نمایان امروز
می هراسم
وزآن آدمی کز آدمیت مانده به دور
می هراسم
من آن خالقی را پرستش کنم که انسان
آفرید
ولی از خدایی که انسان آفریده است
می هراسم
شاهدم کآن مرغ در لباس طاووسی
می خرامد
من از بودن میان این همه گرگ
می هراسم
به میخانه شب مست ُ سحر نوحه
می خواند
من زِآنی که خون خلق شیشه کند
می هراسم
جمعه ای دیگر گذشت ُ صاحبش بازم
نیامد
من از آن مانع تراشان فرج امروز
می هراسم
چشم دل مملو از ایمان ُ ذهنم پر زِامید
الهی ست
من ازآن روحی که داده است امانت ،
می هراسم
من در اینجا زحاکم یا که قاضی ترسی
ندارم
من زِآن دادگر عادل به روز قیامت،
می هراسم
shahraaz
۲.۲k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.