وانشات دختر شاکی در دادگاه
قاضی:شاکی محترم بیاد در جایگاه بوگو حرفتو خانوم گائول
من:بله آقای قاضی این مرد جذاب سکسی که اینجا میبینی قصد داره منو باجذابتش بکشه من چه گناه کردم آخه چرا چرا من نمیفهمم چرا
قاضی:خانوم آروم باشید
من:چجوری آروم باشم این بشری که اینجا میبینی بیا بیا این میخواد منو با این کاراش بکشه
کوک:آقای قاضی من اعتراض دارم
قاضی:اعتراض وارد نیست خوب بفرمایید
من:من الان به من بگید باید چی کار کنم هر لحظه داره از عمر من کم میکنه دیگه نمی تونم تحمل کنم(چقدر تاثیر گذار🤧)
کوک:☹نمیدونستم انقدر روش تاثیر میذاره کارام
من:این پسر با این همه جذابیتش اومد وارد قلبم شد و باعث شد من عشق قبلیمو بخاطرش ول کنم
قاضی:آقای جئون شما حرفی نداری
کوک:چرا دارم
قاضی:بفرما خانوم شما بشینید
من:باشه
قاضی:یه مقدارم آب بیارید براشون خوب بفرمایید توضیح بدید
کوک(روبه گائول):گائولا منو ببخش واقعا نمیدونستم اینجوری میشی(نزدیکش میشه)
کوک:آقای قاضی یه دقیقه(نزدیک گائول میشه و جلوش رو زانوهاش میشینه و دست گائولو میگیره)
من:😟
کوک:گائولی
من:هوم
کوک:من تو رو دوست دارم (آخی خانومای محترم بخش احساساتیه 😐😂)
من:به خاطر همین کارارو میکنی
کوک: اوهوم میخواستم مال خودم بکنمت
قاضی:😭😭😭🤧(قاضیم انقدر احساساتی😐😂)
من(سرشو اونور گرفت و به کوک نگاه نمیکنه):😞
کوک:گائولی منو نگاه کن (گائول به کوک نگاه نمیکنه و کوک چونه گائولو میگیره و میچرخونه سمت خودش)
کوک:الان باید بدونی چرا اونکارو میکردم
من:میدونم
کوک:پس منو ببخش
قاضی و جمعیت:😭😭😭😭😭😭😭😭😭(😐💔)
من:باشه بخشیدم(و کوک گائولو بغل میکنه و یه بوس رو لباش میزنه و جدا میشن)
قاضی:ختم جلسه
و پایان😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣زیبا بود نه
من:بله آقای قاضی این مرد جذاب سکسی که اینجا میبینی قصد داره منو باجذابتش بکشه من چه گناه کردم آخه چرا چرا من نمیفهمم چرا
قاضی:خانوم آروم باشید
من:چجوری آروم باشم این بشری که اینجا میبینی بیا بیا این میخواد منو با این کاراش بکشه
کوک:آقای قاضی من اعتراض دارم
قاضی:اعتراض وارد نیست خوب بفرمایید
من:من الان به من بگید باید چی کار کنم هر لحظه داره از عمر من کم میکنه دیگه نمی تونم تحمل کنم(چقدر تاثیر گذار🤧)
کوک:☹نمیدونستم انقدر روش تاثیر میذاره کارام
من:این پسر با این همه جذابیتش اومد وارد قلبم شد و باعث شد من عشق قبلیمو بخاطرش ول کنم
قاضی:آقای جئون شما حرفی نداری
کوک:چرا دارم
قاضی:بفرما خانوم شما بشینید
من:باشه
قاضی:یه مقدارم آب بیارید براشون خوب بفرمایید توضیح بدید
کوک(روبه گائول):گائولا منو ببخش واقعا نمیدونستم اینجوری میشی(نزدیکش میشه)
کوک:آقای قاضی یه دقیقه(نزدیک گائول میشه و جلوش رو زانوهاش میشینه و دست گائولو میگیره)
من:😟
کوک:گائولی
من:هوم
کوک:من تو رو دوست دارم (آخی خانومای محترم بخش احساساتیه 😐😂)
من:به خاطر همین کارارو میکنی
کوک: اوهوم میخواستم مال خودم بکنمت
قاضی:😭😭😭🤧(قاضیم انقدر احساساتی😐😂)
من(سرشو اونور گرفت و به کوک نگاه نمیکنه):😞
کوک:گائولی منو نگاه کن (گائول به کوک نگاه نمیکنه و کوک چونه گائولو میگیره و میچرخونه سمت خودش)
کوک:الان باید بدونی چرا اونکارو میکردم
من:میدونم
کوک:پس منو ببخش
قاضی و جمعیت:😭😭😭😭😭😭😭😭😭(😐💔)
من:باشه بخشیدم(و کوک گائولو بغل میکنه و یه بوس رو لباش میزنه و جدا میشن)
قاضی:ختم جلسه
و پایان😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣زیبا بود نه
۱۰.۶k
۲۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.