من فقط سرمو روی شونه اش گذاشتم و خوابم برد و وقتی که بیدا
من فقط سرمو روی شونه اش گذاشتم و خوابم برد و وقتی که بیدار شدم دیگه فرصت انجام این کارها نبود..
بارون میومود، موقعیت بغل کردنش فراهم بود، میتونستم بوسش کنم و نزدیکش شم.!
ولی خودش نبود. آخه زیر خاک که نمیشه تو بارون قدم زد، نمیشه کسی و بغل کرد و نمیشه کسیو بوسید، فقط میشه کنارش بود؛
تازه کنار خودش هم نه..(:
بارون میومود، موقعیت بغل کردنش فراهم بود، میتونستم بوسش کنم و نزدیکش شم.!
ولی خودش نبود. آخه زیر خاک که نمیشه تو بارون قدم زد، نمیشه کسی و بغل کرد و نمیشه کسیو بوسید، فقط میشه کنارش بود؛
تازه کنار خودش هم نه..(:
۲.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲