گریان شدن برای حسین است آبرو
جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد
پاره گی پیرهن حساب ندارد
وای که زخمش به تن حساب ندارد
غربت این بی کفن حساب ندارد
شرم نکردند از نجابت آقا
لشکری آمد برای غارت آقا
گندم ری مُرد از خجالت آقا
غربت این بی کفن حساب ندارد
عصر که سر، دستِ شمر بددهن افتاد
کارِ جگر تا ابد به سوختن افتاد
ردِ چهل نعلِ اسب بر بدن افتاد
غربت این بی کفن حساب ندارد
صاعقه ای بد به باغِ یاسمنش خورد
چشم حریص عرب به پیرهنش خورد
کهنه حصیرِ دِهی به درد تنش خورد
غربت این بی کفن حساب ندارد
خیر نبینید ای اهالی کوفه!
پس چه شد آن قولِ خشکسالی کوفه؟
زد به لبش چوب دست، والی کوفه
غربت این بی کفن حساب ندارد
هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد
رنگ جمال پرده نشینان پریده شد
تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک
افسار گرگ های حرامی دریده شد
"چون ماهی فتاده به صحرای خون"تنش
بر روی خارهای مغیلان کشیده شد
می گفت تشنه ام جگرم سوخته ولی
با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد
هر که رسید زخم به زخمش اضافه کرد
اعمال کشتنش به درازا کشیده شد
وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد
دنیا خراب، قامت زینب خمیده شد
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
"هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین"
_یــا قتیل العبــــرات
با من بگو چقدر اشـــک لازم است
تا دیدگانــ َــم را تطهیـــر کند برای ِدیدن ِ روی منتقمــ َـت ؟!...
_فقیر شد هر که روز و شب گدایی اش نکرد!
_میآید آن که از کار و حال تمام ما خبر دارد!
_ای هر چه خائن و ساکت! بهراسید!ان شاءالله ظهور نزدیک است!
_اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
پاره گی پیرهن حساب ندارد
وای که زخمش به تن حساب ندارد
غربت این بی کفن حساب ندارد
شرم نکردند از نجابت آقا
لشکری آمد برای غارت آقا
گندم ری مُرد از خجالت آقا
غربت این بی کفن حساب ندارد
عصر که سر، دستِ شمر بددهن افتاد
کارِ جگر تا ابد به سوختن افتاد
ردِ چهل نعلِ اسب بر بدن افتاد
غربت این بی کفن حساب ندارد
صاعقه ای بد به باغِ یاسمنش خورد
چشم حریص عرب به پیرهنش خورد
کهنه حصیرِ دِهی به درد تنش خورد
غربت این بی کفن حساب ندارد
خیر نبینید ای اهالی کوفه!
پس چه شد آن قولِ خشکسالی کوفه؟
زد به لبش چوب دست، والی کوفه
غربت این بی کفن حساب ندارد
هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد
رنگ جمال پرده نشینان پریده شد
تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک
افسار گرگ های حرامی دریده شد
"چون ماهی فتاده به صحرای خون"تنش
بر روی خارهای مغیلان کشیده شد
می گفت تشنه ام جگرم سوخته ولی
با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد
هر که رسید زخم به زخمش اضافه کرد
اعمال کشتنش به درازا کشیده شد
وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد
دنیا خراب، قامت زینب خمیده شد
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
"هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین"
_یــا قتیل العبــــرات
با من بگو چقدر اشـــک لازم است
تا دیدگانــ َــم را تطهیـــر کند برای ِدیدن ِ روی منتقمــ َـت ؟!...
_فقیر شد هر که روز و شب گدایی اش نکرد!
_میآید آن که از کار و حال تمام ما خبر دارد!
_ای هر چه خائن و ساکت! بهراسید!ان شاءالله ظهور نزدیک است!
_اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
۶.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.