عاشقانه های شبنم

ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی
همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی
روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی
نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی
یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه بازندگیم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم با زندگیم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط